پسرعمو های بابام خیلی پررو هستن و چون یتیم بودن دوتا بابابزرگم که دوتا داداش بودن بچه های خودشونو ول کردن یتیم های داداششونو بزرگ کردن و خرجشونو دادن مدرسه فرستادن و قسط زمین هاشونو پرداخت کردن که بقیه نگن به یتیم هاشون رسیدگی نمیکنن!
که الان اون سه تا داداش میلیاردی ثروت دارن و درس خوندن ولی بچه های بابابزرگام هیچی ندارن و دیپلمم ندارن اونا مثل شاهزاده ها زندگی میکنن و الان از ما توقع دارن هرچی میگن ما اطاعت کنیم مدام میرن سفر خارجی دبی هند ترکیه روسیه میرن بعد میگن رفته بودیم زیارت!!
درحالی که ماها سالی یه بارم مسافرت درست حسابی نمیتونیم بریم.
شاید باور نکنید بابام و عموم و داییم هم ناچارا از روی اجبار رسما بردگیشونو میکنن
یکی از توقع هایی که دارن اینه که هرکی میمیره برای مراسمش که اونم کم نیست(سوم و هفتم وسالگرد وماهگرد و ختم ودفن وکفن وچهلم) باید ماها ببریمشون و بیاریمشون! خودشون اعتقادی با ماشین خودشون رفتن ندارن و بابا و عموی بدبخت منم به هیچکسی نمیتونن نه بگن!!واقعا یه جور بردگیه بردگی نسل به نسل
اوناهم ما و هم بابابزرگی که زنده هستش رو آدم حساب نمیکنن حتی هیچکدوممونو برای عروسی بچه هاشون که آقازاده هستن
دعوت نکردن و کادوی عروسی خودمونم چیزی ندادن.
حالا من جامو که جلو نشسته بودم ندادم بهش ناراحت شدن!
باهاشون چطور رفتار کنم؟ چیکارکنم؟ فوق العاده پررو تشریف دارن.