امروز با دوسپسرم و دوستش و دوسدختر دوستش رفتیم کافه
دوساعتی اونجا بودیم توراه برگشت دوسپسرم یهو زد رو ترمز گف صدای چیه تو ماشین میاد؟رف بیرون گف در صندوق زدن ...منم با ناراحتی رفتم ببینم چیشده ..گفتم اینکه سالمه .یهو درو زد باز شد یه جعبه پراز شکلات و گل و عروسک بود +شیرینی مورد علاقم .کادوام برام ست حلقه نقره خریده بود
تو خیابون بغلم کرد ..دوستش داشت فیلم میگرف
خلاصه روز قشنگی بود