سلام دوستان من دانشجو دکترا هستم در حال حاضر کارمند رسمی. شوهرم ارشد و کارمند
ما ازدواجمون کاملا سنتی بود و خیلی زود رفتیم سر خونه زندگیمون
۸ سال اختلاف سنی داریم
این بشر تموم وجودش عقدس
از ادل ازدواجمون جدا میخوابید میگفت صدا نفست اذیتم میکنه
تو ماشین تو زمستون و سرما شیشه رو میده پایین میگه بو دهنت میاد
رابطه هم خیلی کم داریم
اینم بگم ک از نظرظاهری همه میگن خیلی ازش سری و همه تعریف میکنن ازم
با مادرم ابنا همسایه ایم خونوادمو میبینه سلام نمیکنه حتی عیدها هم نمیره عید دیدنیشون میگه من نمیرم ک نیان ۴ ساله ازدواج کردم بابام ۲ بار اومده خونم