خانواده شوهرم خیلی بی ملاحظه ان . بگذرد که براتونگفتم یه استان دیگه زندگی میکنن از اشنایی تا عقد که کلا خونه ما پلاس بودن 
واسه عروسی هم از یه هفته قبل اومدن و تا ۲۰ روز بعد از عروسی هنوز خونه ما بودن. پدرشوهرمم به زور مارو فرستاد بالا طبقه بابام.
حالا هی فامیلاشون میان اینجا میان خونمون. الانم پدرشوهرم دیسک گردنش عود کرده میخواد بیاد اینجا عمل کنه. جلوی خانوادم خیلی خجالت میکشم. برادرم خیلی متلک میندازه میگه اینا پرو ان . چیکار کنم. ما طبقه بالای بابام اینا هستیم درب ورود مشترکه . خدایا میمیرم از خجالت . کاش میمردم