رهی فهمید دختر بزرگ وحیده ، بچه خودشه یکم افسرده شد
نامادریش اردکانی آقای فریبا رو کشت و فرار کرد و چون رهی زودتر ادرس و از منشی فریبا گرفته بود رفت به ادرس اما دید جنازه فریبا تو آشپزخونه ست
پلیسا اومدن ،رهی چون توی صحنه جرم بود دستگیرش کردن اما فهمیدن مقصر نیست ولش کردن