میدونی خیانت کردی ولی هر دفعه بهت میگفتم چرا گوشیت رمز داره چرا مخفی کاری میکنی فقط جوابت این بود که من حساسم💔🖤آره من حساس بودم حساس بودم که فهمیدم ۶سال بهم خیانت کردی یعنی دقیقا از قبل زندگی😭میدونی وقتی داشتم بخاطر بچمون بهت فرصت میدادمو باخودم کلنجار میرفتم که بتونم فراموش کنم دقیقا تو اونجا هم بهم خیانت میکردی😭😭ولی دروغ و تظاهر میکردی که پشیمونی
با همه این اتفاقا.....
💔😔
این روزها افتخارشون ..عادی شده ..خاک به سرشون بشه
خیلی سخته
الان هم داره به منم خیانت میکنه خیلی راحتتر🙂
میدونی از کجا دلم هزاران هزار بار شکست از اونجا که مادرت و خواهرت افتخارشون بود که تو خیانت کردی،میگفتن کار ناشایستی نکردی،میگفتن که خیانت فقط برا زن بده برا مرد منع و عیبی نداره😭😭
کسی که خیانت میکنه درست نمیشه دیگه فقط میتونم بگم جوونیتو حرومش نکن برای یه حیوون
چیکار کردم مگه😭کجای زندگی کم گذاشتم منکه از همه چی کم نداشتم برات😭💔یادت نیست وقتی قرار بود نامزدیو بهم بزنم چیکار کردی هزار بار برگشتی💔🖤چطور میتونستی اینقدر بد و کثیف باشی تو.توکه میدونستی ذاتت کثیفه دیگه گناه بچمون چی بود این وسط
خدا لعنتشون کنه، شوهر منم همینه هرسال رابطه اش با یکی لو میره، افتخار هم میکنه کثافت 4ماه پیش هم فهمیدم باز با دختر عمه متاهلش که سه تا بچه داره دختر بزرگش کلاس نهمه و شوهرش زندانه در ارتباطه، و قرار مداراشون رو تو خونه جاریم که میشه خواهر همین زنه
میزاشتن، الان 4ماهه که چون بهش گفتم خجالت بکش
افتادی با این زنیکه ی زشت
الان 4ماهه قهر کرده باهام نه خرجی میده نه حرف میزنه
خدا شاهده عیب نمیگیرم از خدا ولی آخه زنه هم خیلی زشته نمیدونم چطور افتاده باهاش هنوز هم باهاش در ارتباطه با اینکه من فهمیدم خدا هر دو شون رو لعنت کنه به حق باب الحوائج
میدونی هیچ چیزی از تو توخاطرم نیست جز یه عالمه حرف نگفته و یک کوه از نفرت،تورو به خدای میسپارم که میدونم تا بنده شو کفرخواست نکنه رهاش نمیکنه،خدا جواب دل شکسته و قلب زخمیمو ازت بگیره
خدا لعنت کنه زن و مرد خیانت کارو،میدونم همه حرفاتو درک میکنم،بخدا از خودم تعریف نباشه الان هرجا میرم همش بخاطر همه چی خودم تحصیلاتم خانوادم میگن حیف نباشه چطور ازدواج کردی،ولی به خدا من فقط نگاه به پاکیش کردم قبول کردم اونو متاسفانه همش ظاهر بود از بیرون امام زاده و از درون حروم ز ا د ه بود😭
درکت میکنم عزیزم خدا شاهده شوهر منم از وقتی من دوم راهنمای بودم تا وقتی دیپلم گرفتم ول نکرد منو بسکه هی رفت و اومد گاهی تنهایی میومد خواستگاری، من خیلی ساختم باهاش، هیچی نداشت ساختم، توقع هیچی نداشتم ازش شب بود نون خالی با بچه هام خوردم سرگشنه گذاشتم زمین ولی اون کار می‌کرد خرج زنای ج... ن... ده رو میداد
چقد بهش محبت کردم که نره طرف زنا ولی خب ذات که خراب باشه فایده نداره،،، منم بهش گفتم تو اینجور بودی چرا منو و دوتا بچه رو بدبخت کردی ولی نمیفهمه
خدا یا چقد تو منی منم دقیقا همین حرفا رو بهش زدم
گفتم تو که اینجور بودی زن گرفتی که تو خونه کلفتیت رو کنه خودت بیرون با زنای غریبه بگی بخندی
اخم و تخمت رو بیاری تو خونه، اسیر شدیم به خدا
خدا جوابشون رو بده.. همیشه رو گوشیش رمزه ما جرات نداریم از کنار گوشیش رد شیم
خدا ازش نگذره
