امروز صبح بخاطر درد پریودی رفتم زیر سرم طبق معمول تا مادر شوهرم فهمید حالم خوب نیست اومد خونمون منم دراز کشیده بودم گفت عروس هم عروس های قدیم اینجور مسخره بازیا مگه می تونستیم در آریم بعد گفت باید برام چای بیاری تا رفتم براش چای بیارم پرتم کرد رو فرش با اینکه میدونست دل درد کمر درد دارم