گفتم کن از اون نوع حسادت 😫ولی متاسفانه من شوهرمو میشناسم
از وقتی حیوون خونگی گرفته رفتارش با من عوض شده 😐😐هر صبح میومد از سر کارکلی ب من محبت میکرد الان منتظرم ک بیاد
از تو اتاق میبینم دو ساعته نشسته داره با حیوون حرف میزنه بچگونه محبت میکنه ☹️بعد انگار ن انگار من وجود دارم خداییش میرم بیرون باز مشغول کار خودشه
الانم همش میگ دختر داشته باشم دیگ نیازی ب تو نیس😕😕 من الان اصلا آمادگی ندارم جداقل تا چند سال بعد امیدوارم خدا ب حرف دلم گوش بده
بابت مادرتون هم پس این کلا اخلاقشونه و دست خودشون نیست من فک کردم فقط نسبت ب شماست 😓