یلی وقته دارم مدارا میکنم.
خیلی وقته دارم صبوری میکنم.
خیلی وقته دیگه برا خودم نیستم.
فقط بخاطر پسرم دارم ادامه میدم.
سخته و طولانی که بخوام از ده سال زندگی مشترک تعریف کنم.
ولی من حتی خیانت دیدم و دم نزدم.
چون هیچ تصوری از ظاهر و باطنم ندارید حق دارید قضاوت کنید.
اما فقط دنبال یه راهم
من یه مادرم
اگه ببینید شوهرتون بارها سعی کرده بچه تون رو خفه کنه تا بمیره و یا شکنجش بده چه حسی بهتون دست میده؟؟
به هر کی میگم این تعادل روانی نداره باور نمیکنه....
چون به بقیه خودشو خوب نشون میده، جوری که همه سرش قسم میخورن
کم آوردم
امشب داشت شکنجهاش میکرد
پسرم فقط سه سالشه
دست و پام شل شد و دارم هنوز میلرزم
حتی نمیتونم راه برم از شدت استرس
چیکار باید بکنم؟
فقط آرزو میکنم وقتی داره میره از خونه بیرون دیگه برنگرده