2777
2789
عنوان

مامانش زنگ زد و گفت همه چی منتفیه

1322 بازدید | 90 پست

با ی آقا پسری تو دانشگاه آشنا می‌شدیم همه چی خوب بود، بعد 20 روز هم رفت به خانوادش جریانمون رو گفت و مامانش با مامانم تماس گرفت

قرار بود بعد امتحانای ترم مامانم نظرشو بگه، در این بین مامانم خواست پسره رو بین امتحانا ببینه، و قرار بود من بهش نگم، ما چون تقریبا صمیمی بودیم من بهش گفتم که آماده باشه، اونم قبول کرد، یک روز قبل رفتن مامانم دانشگاه شبش دوباره سر اختلاف مون حرف زدیم و با اینکه من اصرار داشتم تموم کنیم، پسره قبول نکرد، فرداش ازم فرصت دوباره خواست که قبول کردم، قرار بود مامانم رو راضی کنه وقتی میاد، اما یک ساعت بعد پیام داد من به مامانم گفتم مامانت بدون اطلاع میخوام. بیا من ببینه و مامانم ناراحت شدو فلان، یکم بحث کردیم که بعد خودش گفت اختلافاتمون زیاده و بهتره قبل اینکه کدورتی پیش بیاد همه چیو تموم کنیم، مامانش هم شب زنگ زد و بی خبر از من به مامانم گفت همه چی منتفیه... فرداش هم هدیه ام رو پس داد و گفت درست نیست یادگاری ای ازت بمونه پیشم


اصلا باورم نمیشه، اون منو به راحتی ول نمی‌کرد، بعد یهویی 

احساس میکنم چون گفتم از قرارمون چیزی به مامانت نگو و اون گفته، به مامانش برخورده و مامانش رفته رو مخش و همه چیو تموم کرده :/

نظر شما چیه 

به نظرتون چیکار کنم؟ 

اصن درست شدنی هست؟ 

 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مردی ک واسه همچین چیزای بیخودی پا پس میکشه 

و سر ی حرف کوچیک مادرش بیخیالت میشه 

فردا روز توی زندگی بیخیال خیلی چیزای دیگه میشه 

جلوی پاتو نگاه نکن 

چند قدم‌دورتر رو ببین این ادم هنوز نمیتونه مسئولیت چیزیو قبول کنه 

الان یکم ناراحتی فردا تو زندگی واسه هرچیز کوچیکی هزار بار ناراحتت میکنه ، با عقل و بزرگیت باهاش جوری رفتار کن و بهش بگو رفتارات باعث شد ک حس کنم اون انتظاری ک باید از مرد زندگیم داشته باشم رو ازت نمیتونم بگیرم ک خودش باخت بهش دست بده و بدم ولش کن هنوز کلی فرصت داری

پسری ک انقدروابسته مادرشه فرداتوزندگی دمارازروزگارت درمیاورددقیقامثل شوهرخودم خداتوشکرکن نشد

خودش میگفت زندگی منو توعه به کسی ربطی نداره حتی خانواده ها، احساس میکنم بخاطر ترس از مامانم رفت مامانشو جلو انداخت

دنبال پسری باش که مستقل باشه،اون موقع اولویتش تویی،دنبال این نیست که بقیه رو راضی نگه داره،دنبال اجا ...

دقیقا این 26 سالش بود و از خودش چیزی نداشت برا همین گیر مامان باباش بود

خودش میگفت زندگی منو توعه به کسی ربطی نداره حتی خانواده ها، احساس میکنم بخاطر ترس از مامانم رفت ماما ...

اگه دوست داری فردامادرشوهرتوهمه چی زندگیت دخالت کنه بروبرش گردون مجردی راحت بشین تایه همسرمناسبت پیدابشه

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز