پسرم بدون اجازه من با ی فالگیر در حال رانندگی صحبت میکنه ،طرف مو ب مو گذشته پسرمو میگه ،پسرم میگه باورت ندارم ثابت کن
میگه برگرد صندلی عقب نگا کن،پسرم دهنش از ترس کج شده بود قسم میخورد ک ی زنه خیلی کوچولو دیدم خودمو ب زور کنترل کردم کشیدم کنار و بلند بلند داد و گریه..مرده گفته بود نترس رفت