من ی آدم درونگرا و بسیار محافظه کارم اصلا دوست ندارم کارایی که میکنم یا اتفاقات روزمره برای کسی تعریف کنم بعد شوهرم همین که میره خونه پدریش شروع میکنه وقتی حرفی برا گفتن نداره از من میگه اینطوری شد این اتفاق افتاد این کارو کرد مثلا ی عکس میگیرم گوشیو میگیره نشون میده من خیلی بدم میاد
حالا دیروز ی غذایی درست کردم همیشه خوب میشد دیروز خوب نشد برگشته میگه این غذارو خوب درست نمیکنه بعد برادرشوهرم شروع کرده تعریف از زنش که چقدر خوب درستش میکنه
وقتی هم میگم اینطوری نگو میگا مگه چیه تو حساسی . فایده نداره هر چقدر میگم . دوست ندارم جزئیات زندگیو تعریف کنه فکر میکنه حالا خیلی برا بقیه مهمه