چیکارش داشتی آخه؟
مگه مریضی تو؟
داشت زندگیشو رو میکرد لعنتی
خوشحال بود، آروم بود، میخندید
داشت از زندگیش لذت میبرد
تا تو وارد زندگیش شدی
اول عاشقش کردی
بعد خنده رو ازش گرفتی
بعد آرامشو ازش گرفتی
بعد غرورشو گرفتی
کاری کردی بی حس شه، از حس زندگی خالیش کردی، کاری کردی که دیگ از چیزی لذتی نبره
روزاش رو با آرزوی مرگ سپری کنه
شباش هم با گریه بخوابه
آفرین به تو، کاری کردی فکر کنه دیگه عشق رو تجربه نمیکنه
چیکارش کردی واقعا؟
کاری کردی آرزو کنه آلزایمر بگیره تا بتونه تورو فراموش کنه
بی انصاف اونکه عاشقت بود
بی انصاف اونکه برای تو همه کار کرد
ولی تو چــــی؟
با خنده اومد پیشت با گریه بدرقه اش کردی...
و درد اینجاست که تو میدونستی داری بازیش میدی، ولی بدون بالاخره یه روز خوب براش میاد
یه روزی میاد که بالاخره حالش خوب میشه، این رو مطمئنم زیاد دیدم
ولـی حسرت از دست دادنش به دل تو یکی میمونه این هم مطمئنم...