2777
2789

من یک لیزرکار دارم مجرد هست دختر جذابی هست  

و بعد حرف میزنیم صمیمی شدیم ،بعد میگفت من راحت تنهایی سفر میرم زنگ میزنم مامانم که پاسپورت منو بیار جلو در من بلیط گرفتم 

میگه برای کریسمس هم با دوست خودم (دختر مجرد دوستش)رفتیم دوتایی استانبول ،مامانش دوستمو به من سپرد هردو متولد ۷۶هستن 

میگفت دوستم به دو ست پسرش گفته بود بیاد

هر کس نظری داره و فلسفه ای اگه با فلسفه و نظر شخصی من مخالفی تعارض نکن چون کم پیش میاد نظرمو عوض کنم زندگی خیلی چیزا یادم داد فهمیدم عشق فقط خداست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اونا باهم میرفتن کلوب بعدش صبح ها با من دوستم بودم شبا اون با پسره بود نزدیک های صبح میومد هتل 😐

گفتم وااااا در این حد آزادی دارید مادرت نمیگه نرو فلان میگه نه دیگه پدر و مادرم میدونن جوونیم و یک شیطنت هایی داریم 

بچه ها من از این دیروز تو شوک هستم 

میگم یعنی من امل و از جامعه عقب موندم اینقدر 

همه چیز اینقدر عادی شده یعنی

هر کس نظری داره و فلسفه ای اگه با فلسفه و نظر شخصی من مخالفی تعارض نکن چون کم پیش میاد نظرمو عوض کنم زندگی خیلی چیزا یادم داد فهمیدم عشق فقط خداست

خب چیه مگه

واقعا نمیدونم من خودم دختر دارم فک نمیکنم این اجازه رو بدم 

هر کس نظری داره و فلسفه ای اگه با فلسفه و نظر شخصی من مخالفی تعارض نکن چون کم پیش میاد نظرمو عوض کنم زندگی خیلی چیزا یادم داد فهمیدم عشق فقط خداست

خب مامانشم احتمالا همین مدلی بوده دخترشم تین مدلی بار اومده

راستش من خیلی حس خوبی ندارم چون مشکلات مختلفی ممکنه برای یه دختر پیش بیاد بهتره بیشتر احتیاط کنه. من خودمم دانشجو شهر دیگه بودم تنها میومدم میرفتم ولی اینکه سفر تفزیحی بری اونم خارج فرق داره

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792