2777
2789

سه ساله ازدواج کردم

هر زمان باشوهرم میریم ب جمع دوستانش

ک پسرا و مرد های رفیقای شوهرمه و من از طریق شوهرم با اونا آشنا شدم

حس میکنم همون دختر مجرد خونه بابامم ک آدمای غریبه رفتم بیرون و اگر بابام بفهمه ممکنه برام بد بشه 😐 و جدی جدی از این مسئله استرس میگیرم 

یا سال اول ازدواجم اگر تنها تو خیابون بودم و اتفاقی بابامو می دیدم حس میکردم الان دعوام میکنه 😐

خاهرم ۳۱ سالشه و ۵ ساله مستقل زندگی میکنه و اونم دقیقا مثل منه ی بار ک با نامزدش بیرون بودیم یهو ی ماشین مثل مال بابام رد شد و نامزدش ب شوخی گفت عه بابات ؟ میگه هرماشینی ک شبیه مال بابامونه رد میشه میگیم بابامونه 

من تو کوچه خودمون با وجودی ک چن صد کیلومتر از خونه بابام دورم ی ماشین شبیهش می بینم زود پلاکشو نگا میکنم ببینم بابامه یا ن 😐

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب شاید بهتون تذکری چیزی داده تو مجردی الان خیلی فرق داره سعی کن این توهم رو از ذهنت کم کم خارج کنی

وقتی مجرد بودم و بچگیا شدیدا مامانمون از اینکه بابات بفهمه میکشت ترسوندمون همش استرس این رو داشتیم میریم جایی حتی مغازه بابامون نبینه وگرنه اتفاق وحشتناکی میوفته  

منم قبلا اینجوری بودم تنها بیرون میرفتم عذاب وجدان استرس میگرفتم دلیلش محدودیت از سمت خاتوادم بود دیگه دونقدر تنهه بیرون رفتم کم کم عادی شد برام

حقوقی ام در مورد مسائل حقوقی که اطلاعات نداری با من بحث نکن 😉
منم قبلا اینجوری بودم تنها بیرون میرفتم عذاب وجدان استرس میگرفتم دلیلش محدودیت از سمت خاتوادم بود دی ...

من س ساله ازدواج کردم و توی این س سال میتونم بگم هرروز تنها بیرون رفتم ولی هنوز کم نشده 

اینها همش خاطرات گذشته است منم مادرم مجرد که بودم همیشه بدون اجازه ام سروسایلم می‌رفت الان تابچه ام یاهمسرم سروسایلم میرن ناخودآگاه عصبانی میشم وداد میزنم می‌دونم دلیلش چیه الان دارم روی این موضوع باخودم کارمیکنم

ازخدا میخوام به تمام ارزوهاتون برسین
فعلا س ساله ک کمتر نشد نمیدونم تا کی اینجورهبیشتر مامانم میترسوند

درک میکنم.برای خیلی ها این استرس تا یک مدت موندگار میشه ولی خب جالبه واسه شما اصلا کم نشده

آنچه درست است را باید انجام دهیم. نه آنچه اکثریت به آن فکر می‌کنند! 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز