2777
2789

بچه ها من خیلی ادم سرزنده ای بودم اززمانیک اولین زایمانموداشتم ومامانم چندروزی موند پیشم ک تنهانباشم ولی شبا بخاطر خستگی خوابش میبرد و من تمام شباروتاسب بیدارمیموندم و بچموراه میبردم نمیدونم اثربیخوابی بود یا هرچیز دیگ ای یشب ک مامانم رفت خونش و منم اصلا نمیدونستم باید قران کنارم باشه داشتم ب بچم شیرمیدادم یهو ی ترس بدی اومد سراغم و هرچیز ترسناکی توذهنم بود یهو بهم یاداوری شد رودیواراحس میکردم یچیزایی میبینم انگاربهم نگاه میکردن و یلحظه ب دخترم ک نگاه کردم چشماش خیلی وحشتناک بود خیلی تذسیدم نزدیک بود پرتش کنم و شروکردم از ترسم سوره ناسوخوندم ک یهو دخترم شرو کرد بی وقفه جیغ زدن نمیدونم چرا ازاونموقع خیلی ازش ترسیدم و همونشبم ی شکل بدی میدیدمش پاهاشو و اینارو بعد یروز داشتم توگوگل میچرخیدم راحب ترس بعداز زایمان ی تاپیک دیدم راجب ال و اینچیرا ینفرنوشته بودهمسایمون میگفت بچم مث گربه بود بذدم دعانویس گفتن بچتو اجنه عوض کردن بابچه خوذشون و ارایشس کردن گذتشتن تودستشویی ارایشش پاک سده و دیگ حال گربه نداشته منک ازدخترم ازاونشب میترسیدم خیلی ترسم بیشتر شد تروخدامسخره نکنید من نمیدونم چمشده از اونشب تاحالا دیگ همش توخودمم دیگ اصلا ادم سابق نیستم دیگ حس هیچ کاری ندارم شوری ندارم ینی اون بچه بچه خودشون نبوده؟؟؟؟ ینی واقعا عوض میکنن؟؟؟؟ 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

عزیزم این ترس ها طبیعی هس منم می ترسیدم 

قلبت که پاک باشه ببازیم بُردی:)..️ آرزو میکنم خوبی قسمت آنهایی شود که با تمام بدی هایی که دیدن،یاد نگرفتن آدم های بدی باشند:)️ 

زمان قدیم چون اطلاعاتی نداشتن وقتی بچشون ب دنیا میومد مریض بود یا فوت میشد میزاشن پای این که آل امده بچه رو یکاری کرده در واقع اونا سواد نداشتن بچه ی بیماری داشته فوت میشده یا مریض میشده 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792