چیکار میکنید خودکشی میکنید یا ادامه میدید؟
ادامه میدم
الان تو این مرحله ام
ادامه میدم
ادامه میدم
ادامه هم دادم بهتر شد چه بدتر نشد
خیلیییی وقته هیییییچ انگیزه ای ندارم. از ۳۲ سالگی به اینور ....
ولی مجبور به ادامه هستم.
محکوم به زندگی
قبلا همش فکر‌میکردم‌بهش ولی بخاطر مامانم و‌بابام هیچوقت نخواستم‌عملی کنم ابروشون
الان بخاطر دخترم حتی دیگ‌فکرم‌نمیکنم‌خسته میشم کم‌میارم ولی نه
همین الانم
اوهوم وقتی که مامانم فوت کرد بعدش من خودکشی کردم
اره الان رسیدم
دارم متاسفانه ادامه میدم
از خونه شوهر رونده شدم داشتم اگهی های خوابگاه دخترانه میدیدم چون خونه پدرم هم جایی ندارم
واقعا حس سربار بودن و اینکه موندی رو دستشون بده
تو همین مرحله از زندگیمم
چه جالب من هیچوقت به خاطر دیگران نبوده که انجامش ندادم
نه گریه های مامانم نه بابام اصلا ذره ای برام اهمیت ندارن چون ادما تا زنده بودن باید قدر بدونن و به هم سخت نگیرن فقط به خاطر خدا و بعد خودم انجامش نمیدم
منم این حس داشتم:) از سن ۱۶ سالگی خیلی حس بدیه درک میکنم انگار نون خور اضافیم خواستم ازدواج کنم بعد یکی بهم گفت از چاله میافتی تو چاه نکن نکردم:) و دلم میخواد هرچه زودتر درسم تموم کنم برم خوابگاه دانشگاه دور شم
الان توی این مرحله ام... دارم خودم خودمو نجات میدم البته با کمک خدا...
اره همینطوره منم از چاله رفتم تو چاه
الان همین نیم ساعت پیش بابام نعره میزد تهدید میکرد ولی با خودم میگفتم اگه شوهرم بود الان داشت محکم میکوبید تو سرم
پس بدو بدترن
و فقط باید به فکر تنهایی و استقلال باشم
شما هم همینکارو کن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
