دیشب با دوستای همسرم بیرون بودیم
نصف شب اینا دیگه از خود بیخود شدن، یک حرفای رکیک از زندگی زناشوییشون میزدن که من کرک و پرم ریخته بود
منو شوهرم ساکت یه گوشه نشسته بودیم گوش میدادیم😐😐
پسره میگف دیشب قهوع خوردم بیخواب شدم زنم مامردی کزده نخورده بهش گفت من خواب نمیرم یا بهم می... یا خرف میزنی تا خواب برم🤐
ماهی یدفه بیرون میریم و گاهی بی ادبی کوچولو میگفتن
ولی دیشب اصلا ی وضعی