با پدر و مادر همسرم تو یه خونه زندگی میکنم. خونه بزرگیه، خونه مال شوهرمه ک قبل از ازدواج با من خریده. 4ساله ک ازدواج کردم. یه دختر دوساله دارم. هر نوع زخم زبون و توهین و تحقیری ک باشه از خانواده همسرم شنیدم و دم نزدم. گفتم بی محلی کنم خسته میشن خودشون، خسته ک نشدن هیچ، زبونشون تیزتر شد. هربار ک خواهراش و برادراش میان کلی نیش و کنایه میزنن تا لحظه ای ک برن. مثل یه ملکه لم میدن رو مبل، یه هفته تمام من باید دولا راست بشم جلوشون، حتی یه تعارف خشک و خالی هم نمیکنن، میگن وظیفشه. من ساختم و ساختم. ب شوهرم گفتم خونه جدا بگیریم بعد چهارسال، گفت ن میخام پیش پدر مادرم باشم، گفتم یه واحد اجاره کن واسه مو دخترم مشکلی نیست، هفته ای یبار بیا بهمون سر بزن، قبول نکرد. گفتم لا اقل یخچال و گاز جدا برام بگیر از شر اینا خلاص بشم، گفت زشته. من با هر ساز اون رقصیدم ولی اون ن. شاید دلیل مسخره ای باشه اما من دیگ دارم خفه میشم تو این خونه با قوانین مسخرش. حتی ساعت خوابمم دست خودم نیست. شوهرم مشکلی نداره، اما راضی ب جدا شدن از پدر و مادرش نیست. دیگ میخام طلاق بگیرم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
شوهرت کاش میفهمید آدم که ازدواج میکنه باید خانواده ی خودش رو تشکیل بده و بره سراغ زندگیه خودش
معلومه که حق داری آخه این چه زندگیه که افسارش دست بقیه هست
من ومهران عاشق نی نی م عاشق دوقلو بودنشون یدونه پسر یدونه دخترولی خدابهمون نمیده نمیدونم چرا بازم امید دارم که مامان میشم گاهیم نا امید🥺💔 دعام کنین که من و مهرانم صاحب دوقلو شیم اونی که دلمون میخواد🙂❤ عمه و خاله شدم حالا وقتشه مامان بشم..پروفم آرزومه🥲 💚السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) 💚
دوست نداشت جدا شه چرا ازدواج کرد؟ می موند پیش همونا. مادرشوهر منم ی وقتایی گله می کنه فلان پسرم از دو روز پیش نیومده خونمون. خب لامصب تو این اوضاع با این همه کار و بدبختی کی بیکاره دم به دقیقه بیاد به تو سر بزنه. همش احساس گناه برا بچهاش ایجاد می کنه