همش میخواد منو ارشاد کنه امر به معروف کنه من بچه نیستم 32 سالمه بی سواد نیستم اهل مطالعه هستم کتاب زیاد میخونم وقتی به من درس دینداری میده میخوام کلمو بکنم خودش سواد نداره جدیدا میره کلاس قرآن و شرکت میکنه تو این مراسم های خانم جلسه ای ها که فقط حرف میزنن من قبل ازدواجم تا 19 یالگی مذهبی بودم بعدش تغییر کردم حالا برداشته میگه بعد ازدواج خرابت کردن حالا انگار من چه کار خلاف شرعی میکنم فقط نماز نمیخونم روزه نمیگیرمم حجابم کمی شل هست ولی همیشه روسری دارم و خارج از عرف نمیگردم نمیدونم باهاش چه رفتاری کنم بیخیالم بشه
من تلاش نکردم؟ من که بهجای فرار، موندم و سعی کردم از نو بسازم. من که هزار بار بین ویرونهها دنبال یه نشونه گشتم؛ یه امید کوچیک، یه دلیل برای ادامه دادن. من که با تمام خستگیم، باز دستمو دراز کردم سمت چیزهایی که یه بار منو شکسته بودن. یعنی چی که میگی من تلاش نکردم ؟
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
مادرتو مگه میتونی تو پنحاه شصت سالگی عوض کنی؟ بگو باشه کار خودتو بکن
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
خیلیا فکرمیکنن بااین امر به معروف کردنشون خدا ازشون راضیه . چ بسا بااین حرفا اتیش جهنم رو براخودشون روشن میکنن. جون بیشتر ادما رو از خدا و دین دور میکنن . میشه قضیه موسی و چوپان