بابام یکم مریض احواله خونس قبل از این که مامانبزرگم بیاد خونمون من میرسیدم بهش (مامانم شاغله) کاری هم نداره فقط دارو هاش رو میدم و یه چیزی که قبلش بخوره که معدش اذیت نشه همین به همهی درسای خودم و خونه هم میرسیدم
الان ۵ روزه مامانبزرگم اومده همه چیم خورده به هم درس نمی تونم بخونم همه کار ها هم مونده دلم نمیاد بهش چیزی بگم یهو میاد تو اتاقم دارم درس میخونم حواسم پرت میشه دو سه ساعت می مونه منم حواس پرتی دارم نمی تونم هم بهش بگم که برو خدا شاهده خیلی میخوامش ولی واقعا سخت شده چند تا چیز دیگه هم هست میگم