قراربود دیگه اینجا چیزی ننویسم ولی دلم می خواد اینو اینجا داشته باشم. الانم همین پست رو میذارم آخرین پست باشه از من تو این دنیا به جا بمونه.
امیدوارم خدا هیچ کس رو به حال من دچار نکنه.خیلی عذاب کشیدم روحی.هر کاری کردم نشد که بشه.تو قرن ۲۱ به حالی دچار شدم که فقط خدا میدونه.امیدوارم خدا دیگه کسی رو به روزگار من مبتلا نکنه.
دلم واسه روزایی که امید داشتم تنگ شده
واسه روزایی که زندگی می کردم
هر چی حسود و بخیل و نادون بودن دورمو گرفتن
بدا به حال کسی که هیچ یاور و محرم اسرار و غمخواری نداشته باشه.خودشم عقلش به کاراش نرسه.
یابن الحسن دلم واسه روزای با تو بودن تنگ شده
کاش مرگم نزدیک باشه.خسته شدم از همه اتفاقاتی که الکی الکی دلمو خون کرد و خندمو گرفت.
می بینی طعنه میزنن
می بینی بین قفسم
بیا به داد من برس کجایی ای همه کسم
جوونیم گذشت و من پیر شدم نیومدی
از زندگی بدون تو سیر شدم نیومدی
درست بگم تو اومدی
اون که نیومده منم
اون که به خاطر هوس قید تو رو زده منم
یا بن الحسن کجایی من آمدم گدایی....