سلام دوستان
من یه مدت کوتاهیه تو داروخانه شروع به کار کردم هنوز کارآموزم و یه مدت دیگه کارآموزیم تموم میشه
مادرشوهرم یه مادر فتنه و آشوبگری داره که نگم براتون 😂
فتنه دو عالمه
ی روز که خونه مادرشوهرم بودم آروم مادرشوهرم صدام زد و منو کشوند تو اتاق
گفتم جانم چیشده؟
آروم گفت هانیه جان میتونی یه قرصی دارویی چیزی بهم بدی ک کشنده باشه میخام به این زنه بدم بخوره از دستش راحت شیم(مادرشو میگفت)😐
گفتم یعنی چی
گفت تو اون دارو رو بده از شرش راحت شیم یک عمر دعات میکنم
گفتم من همچین دارویی نمیشناسم
گفت نترس هیچی نمیشه کسی بویی نمیبره
گفتم آخه این چه کاریه ....بعدم از من همچین چیزی نخاید من اصلا نه همچین کاری میکنم نه همچین چیزی میشناسم
بعد رفت پلاستیک داروهای مادرشو آورد گفت نگا کن ببین تداخلی چیزی باهم ندارن باهم بدم بخوره بمیره 😑😐
داروهاشو نگا کردم و گفتم نه نداره
گفت منتظرم برام یه دارویی بیاری
این بمیره ارث و میتونم سمت خودم بکشم به پسرام بیشتر میرسه
😑😐😐😂😂😂😂خداااااایاااااا از اون روز منتظره من براش دارویی ببرم
دو بار دیگم بهم گفته
خیلی پیلست😂