من خیلی از ازدواج و رابطه میترسیدم
چون پدر و مادرم زیاد با هم خوب نبودن
اما آلان نزدیگ یکساله که عقدیم تو این مدت کمتر از گل بهم نگفته
حتی تو موقعیت هایی که میتونست عصبی بشه
با بقیه هم همینه خیلی میتونه خودش رو کنترول کنه
و با آرامش حرف بزنه
منم همش سعی کردم بهش احترام متقابل بزارم
الان دیگه احساس میکنم آماده م برای عروسی ولی حیف که باید صبر کنیم خونمون درست شه