من سعی میکنم هر هفته تماس بگیرم باهاش یه احوالپرسی کوچیکی بکنم. شهر دیگه هستن.
همیشه اولین حرفش اینه که شوهر تو هم یه زنگ بهم نمیزنه منو یادش رفته فلان کرده… با هم یه مقدار اختلاف دارن سر رفتارهای خود مادرش. ولی من قهر و جنگ نکردم هیچوقت. زنک میزنم صرفا چون بزرگتره
همسرم خیلی سال قبل آشنایی با من با خاله و داییهاش و فامیل پدری کلا قطع ارتباط بود. یادمه عروسی دخترخالش بود اسمشو نمیدونست😃 عروسی ما هم نیومدن. از بچگی ندیدشون و کلا مدلشون و زندگیشون با ما فرق داره، منم فقط یک بار تو این ۶ سال زندگی دیدمشون. اصراری هم نکردم که آشتی کن و فلان. مرد بزرگیه اختیارشو داره
مساله اینه همیششششه هربار من زنگ میزنم به این زن، سریع میگه اره شوهرت از وقتی زن گرفته فامیلشو یادش رفته🥸 ما چندماه ایران نبودیم، به اصرار من ویدیوکال میگردیم با خانوادش وگرنه شوهرم همینم نمیخواست. زن حسابی ببین چه کردی که پسرت دوست نداره یه زنگ بهت بزنه، تقصیر من نیست. اه