کیا مثل من مهاجرت کردن سنندج

آهوم قبول دارم درسته 

آخه سمت هر کی میری همون میشه بعد دیگه می‌ره پی کار خودش😂 یا یکی میگه شوهرم اجازه نمیده 

یا واقعا کسی به درد دوستی نمیخوره .خیلی مغرورنننن نمیدونم چرا همش میگفتم کاش حداقل همسایه ای  خانم همکاری چیزی من یهووووو خیلی تنها شدم واقعا یعنی به سرعت برق و باد

والا آخه چی داره .یه بازار و خیابون میریم بنده خدا خسته هم باشه میریم چرخ می‌زنیم .بقران عکسامو نگاه میکنم قیافم یه آدم دیگه شده  اصلا پژمرده ..دلم شادی میخواد دوستی سالم و خوب روحیه خوب همش میگم شاید یه روزی رفتم تهران تو‌شهرش اصلا احساس غریبی نمیکنم اما اینجا حس میکنم اونسر دنیام انقدی بهم سخت میگذره یعنی بخدا دلم میخواد بترکه بعضی موقع ها .شوهرم میگه برو سر بزن خونه بابات اینا اما خودمم دلم نمیاد تنها بزارم برم .یا تنهایی برم اصلا بین زمین و آسمون گیرم 😔

درسته .اما میگم یا من سختگیرم یا درستش اینه دوس دارم حداقل با آدمی دوست باشم رفت و آمد کنم به زندگیم یا خودم آسیب نرسه. آدم درست و زندگی کن باشه نه اینکه شر بیفته تو زندگی منم دلسرد بشم .چون خیلی از این آدما زیاده من دوست دارم همنشینم خوب باشه که متاسفانه به این راحتی ها نمیتونم اعتماد کنم 

آره دیگه لامصب آدم انقد حرفا می‌شنوه که زنا چطورن....میگه تنهایی بکشم بهتره😂در کل گفتم شاید اینجا خانومای پیدا کردم بتونیم آشنا بشیم