رمز گوشیمو دارن و اسرار دارن که گوشیم اصلا رمز نداشته باشه و یکبار که مدرسه بودم فهمیدم که کل گوشیمو چک کردن و همه پیامها و اس ام اس هامو خوندن و همینطور عکسای گالریمو نمیتونم با دوستام تلفنی حرف بزنم چون هی سوال میکنن و گوش تیز میکنن که من چی میگم اون چی میگه
در اتاقمو نمیتونم ببندم و همش بهم میگن تو پنهون کاری تو داری یه کاری میکنی و ما نمیدانیم
وقتی اعتراض میکنم که چرا میگن چرا مگه توی اتاقت چیکار میکنی که ما نباید بدونیم
درحالی که من هیچکار خواصی نمیکنم و چندبار میگفتن که دوربین نصب کنن
امروز توی اتاق چنتا برگه دیدم و نوشته هایی بود از من که راجع به یسری چیزا بود و من اصلا نمیخاستم کسی اونارو بخونه من اونو انداخته بودم دور و اونا حتی سطل اشغالام رو هم نگاه میکنن چیا دور انداختم
چیکار کنم