با مامانم رفتيم سوپرماركت پسره داشت ازاونور خيابون ميومد ،از وقتى از ماشين پياده شدم بهم زل زد،اومد سيگار گرفت همونجا وايساد كشيدن از بيرون سوپرى همونطورى زل زده بود بهم،يجورى نگاهم ميكرد انگار تو ي نگاه عاشق شده بهمين بركت😐راستش منم ازش خوشم اومده بود،خيلي خوشگل و مردونه بود ؛بعد من نگاهش كردم (طلبکار طور😭خاك توسرم با ۲۴سال سن هیچی بلد نیستم😭)بعد زودتر از سوپری درومدم رفتم تو ماشین نشستم،شیشه رو دادم پایین ک اگه میخواد شماره بده بیادددددد ولیییییییی نیومد شماره بده😐اخهههه چرااااااا ،چرااااا واقعاا تف تو اين زندگى
خب شما وقتى تو خيابون از يكى خوشت مياد چيكار ميكنى
من متاسفانه تا به حال تو خیابون به این شکل از کسی خوشم نیومده.
ما متاسفانه یا خوشبختانه خانواده ای سنتی هستیم اگر از کسی خوشمون بیاد یه راست می ریم خواستگاری!
با تشکر.
به نام خدا.«آسمان فرصت خوبی است اگر پر بکشیم... به افق های دل انگیز خدا سر بکشیم...». «درخواست دوستی با جنس مخالف پذیرفته نمی شود ارزش وقت و آینده خود را بدانیم...»، «تاریخ تولد الکی است» «نام کاربری جدیده بنده قدیمی هستم» و باتشکر.