گفتم حالا که نمیای شهر خانواده من زندگی کنی با اینکه خانواده ش این جا میتونه باشه و محیط شغلی و خونه اینا ردیف میتونه باشه اصلانمیاد که نمیاد پاشو کرده تو ی کفش ی ساعت با شهر ما فاصله هست اما دلم اون جا میگیره شهرستانه کوچیکه و حاضر نیست امتحانی بیاد
منم گفتم منم از لحاظ مالی درکت نمیکنم باید از این به بعد هر چی میخوام بخری
بچه ها از من به شما نصیحت هر چیزی رو به خاطر عشق قبول نکنید اون تصمیم بد ها اشتباه میشه و میگن گوه خوردی قبول کردی...
اون مرده حرفشو گوش کن تو زنی باید حرف گوش کن شوهرت باشی
بله عشق اسمشم الکیه مرد ها لایقش نیستن عشق حقیقی نسبت ب خداست
بعضی مردا زورگوان با زن لج میکنن مرد زندگی نیستن
اگه شهر تو خوبه بیاد شهر تو چرا مخالفت میکنه
اصصصصلا ازدواج راه دور اشتباه حتی نیم ساعت فاصله
با پدر مادر باید تو یه شهر باشی
شهر خودتون شغل و خونه هست تا بیاد
عزیزم
آروم باش
برای یک ساعت با دعوا ارامشتو بهم نزن
من نه ساعت فاصله دارم و اومدم تو یک شهر
نمی‌دونم روستا
امروز به همسرم گفتم یک شهر اونورتر
تونستیم خونه بخریم
به جای امین گفتن دعوا راه انداخت
حداقل به آرزوهام گوش بده
در صورتیکه اونجا حتی نمیتونیم یک متر هم بگیرم چون خیلی گرونه
من کارشوهرم یه شهردیگس مجبوریم برای زندگی بریم یه شهردیگ که 2ساعت فاصله داره وخانواده خودش وخانواده من تویه شهردیگن ومن قبل ازدواج درموردمحل زندگی به توافق رسیدیم چون به نظرم قبل ازدواج بایدراجب این قضیه ضحبت میکردی من قبل ازدواج گفتم میخوام شهرخودمون باشم اونم گفت من کارم یجوریه نمیتونم هرروزرفت وآمدکنم وآخرهفته یاهم میایم سرمیزنیم بهشون وشمابرین خونه خودتون غیرآخرهفته اصلاوقتی هم ندارین به اون صورت که بخواین برین خونه مادرواینکه راهیم نیست هروقت دلت تنگ شدیک ساعته
