خسته شدم از دست این خانواده ی زبون نفهم ،خلاصه میگم ،من شاغلم ،وفقط آخر هفته ها خونه ام ،دوتا بچه کوچیک دارم که همش در حال بریز و به پاش هستن،راستش خونه ام زیاد تمیز نیست ،چون همسرم اصلا کمک نمیده،منم تا جایی که برسم تمیز میکنم ،با سر کار و آشپزی واقعا سخته برام خونه ام همیشه تمیز باشه.
حالا داستان از این قرارکه جاری ام دخترشو شوهر داده،حالا بماند که دختر ۱۴ساله رو داره عقد میکنه،اینش به من ربط نداره،شوهرم پسر عموی منه،جاری ام دختر خاله ی شوهرم،جمعه عقد دختر جاریمه،اول قرار بود عقد نگیرن و صبر کنن تا تابستون