من یه خواهر دارم خیلی رو من گیر بود تا همین یکهفته پیش
به حجابم خیلیییی کار داشت خیلی فشار میخورد براش
مثلا واااای مچ پات پیداست،، واااای لباس کوتاه میپوشیییی ،موهااااات موهات پیداست
برا حجابم خیلی عصبی میشد
میگفت به حجاب من گیر میدادن ولی به تو گیر نمیدن چرا من باحجاب باشم تو راحت باشی...
یادمه وقتی به سن تکلیف رسیدم مینشست باهام حرف میزد میگفت دخترایی که حجابشون بده میرن تو اتیش میسوزن.. منم بچه اونموقع هرکی هر چی برام تعریف میکرد فکر میکردم راسته.. منم مینشستم حرفاشو گوش میدادم...
بعضی وقتا هم ازم چنگ میگرفت که هنوزم جاش مونده میگفت چون من بچه بودم منو زدن ولی تورو نمیزنن😐😐
بزرگتر که شدم هر حرفی میزدم بهم یه توهینی میکرد مثلا میگفت شعور نداری نمیفهمی عقب مونده ای ،یادمه یه بار عکسمو نگاه کردم گفتم زشتم اونم گفت از بس نحسی😐 یه بار گفت تو خواهرم نیستی تو بلد نیستی حرف بزنی تو گاوی خری همش عصبانی میشد و حرف میزد..
گذشت و گذشت که حتی به حموم رفتن و ادکلن زدن و خوابیدنمم کار داشت.
چرا همیشه میری حموم؟ مگه بو میدی که ادکلن میزنی؟ وقتی حموم میری دیگه ادکلن نزن.
هر چی هست زیر سر توعه
بزار بری دانشگاه ببین چی میشییییی تو چی بشیییی
بخدا رفتم چیز بدی هم نشدم شدم معدل الف با هیچکسم دوست نشدم🤷♀️
یه بارم گفت بدبختمون کردی از بس خوابیدی
اونموقع که اینو گفت هیچی نگفتم ولی بعد یه مدت گفتم اینجوری گفتی گفت نههههه و زد زیرش...
۱۲،۱۳ سالم بود بهم میگفت داخل مغازه هارو نگاه نکن فکر میکنن منتظر کسی هستی چرا انقد مردم رو نگاه میکنی..
چندسااال همین موضوع ادامه داشت مخصوصااااا برا حجاب خیلیییییی گیر بود خیلیییی
در حدی که بخاطر مچ پام شاکی میشد که چرا بیرونه؟؟
در حدی که هنوزم رژ لبم رو یواشکی میزنم که نبینه..
هفته ای ۲،۳ بار سر حجابم بهم میپرید😐😐
تا اینکه؟؟؟؟؟
منم هفته پیش گفتم بسته دیگه🙂
هیچ توهینی بهش نکردم هیچ حرف بدی نزدم هیچی❌️
فقط دیگه منم عصبانی شدم و صدام رو بردم بالا و کارای خودشو براش مرور کردم🤷♀️
از اون روز دیگه کلا باهام حرف نمیزنه کاریمم نداره😅
( البته بازم من میترسم جلوش رژ بزنم و موهام زیاد پیدا باشه ولی خب یواشکی انجام میدم..)
حالا به نظرتون کار خوبی کردم؟ خودم عذاب وجدان دارم
اگه دلش شکسته باشه چی
البته دل من خیلی وقت شکست و اعتماد به نفسم کلی رفت
ولی باز عذاب وجدانش رو دارم
نظرتون چیه؟ کار درستی بود؟؟؟