باید بپذیرم،فراموش کنيم،بی خیال شویم
بپذیریم:که رویا و ارزو برای ما چیزی جز داستان های خیالیه قصه ها نبود.
فراموش کنیم:احساسات را،چون او هیچوقت قرار نیست جایی میان راه رویه تَنگ و خفه کننده داشته باشد.
بی خیال شویم:هربار ارزویی درون ذهنم پرورش میدهم
هربار چیزی دلم میخواهد،باید اشک را پس بزنم و چشمانم را با درد ببندم.
به معنای واقعی کلمه خسته ام و تنها
اما هنوز امید تنها چیزیست که راه رویه تَنگ را اندکی روشن میکند،امید تنها چیزیست که به زور به متوصل شده ام
گویی او قعرنشین است با آسمانیان و من
پرنده کوچک میان ابرهای طوفان زده.