سلام به همگی
من دیروز قبل غروب آفتاب خواب دیدم داخل کمد رختخوابا توی اتاق خودم دو تا گربه هستن یکی سیاه یکی سفید (سفید انگاری یک بچه هم داشت) اینا فقط بهم دیگه نگاه میکردن و تو حالت تهاجمی بودن انگاری منتظر بودن اون یکی یک کاری کنه تا بهم حمله کنن
همیمجوری تو اتاق بودم یک آقایی رو دیدم ک چهره معربونیم داشت بهش گفتم آقا من چند وقت خونمون نبودم تازه رسیدم این دوتا گربه چرا اینجان گفت نمیدونم دخترم نزدیکشون نشد اما دستشو دراز کرد از گوش گربه سیاه یک برگهای رو در آورد گف ببین دخترم دعا نوشتن برات برگه رو باز کرد برام خوند گف دخترم اسم مامانتم نمیدونستن چون اینجا اسم مامانتم ننوشتن بعدم من دیگه اون آقا رو ندیدم
رفتم پیش مامانم گفتم اینجوری شده گفت تخم مرغ بشکن تخم مرغ رو بردار همینجوری تو مسیر رات بزن بشکنه من تخم مرغ برمیداشتم میفهمیدم خامه ولی وقتی میزدم به زمین پخته بود انگار آبپز شده تا چند بار همینطوری شد
حالا دیشب خوابیدم امروز بیدار شدم تمام قسمتای شونم و گردنم درد میکنه رون پامم کبود شد
کسی میتونه تعبیر کنه؟>