این موضوع واسه پارسال بود دقیقا برج ۱۰
خلاصه من قهر بودم و رفت و امد نکردم تا چند ماه
ک خواهر شوهرم اومدن و وساطت کردن و منم دنبال اون حرفارو نگرفتم دیگه
این مدت هم ک پدر شوهرم لگنش شکست یک هفته با خواهراش و شوهر خواهرشاش رفت شمال و قم که اب و هواش عوض بشه منم گفتم من نمیتونم پدر شوهرمو نگه دارم دختراش اومدن بردنش ۱ رور خونه دختر کوچیکه بود ۲ روز خونه دختر بزرگه بود ۴ روزم خونه ما ک شوهرم کارشو تعطیل کرد ۴ روز موند خونه البته خونه خودمون نیاوردش برد واحد خودشون گفت بابا کنترل ادرار نداره نمیخوام اذیت بشی
این خانم تشریف اورون از سفر و اولین سوالش این بود بابا خونه خودمون بود یا خونه شما شوهر منم از ترسش گفت نه خونه خودمون بود ی شبم تخت و همه چی رو نجس کرد کلی کار برای فلانی(منو میگفت) درست کرد