من خودم داشتم از دریا برمیگشتم با خوانواده یه سر رفتم محل کار همسرم الان یه سال ازدواج کردم ۲ماه عروسی خلاصه رفتم ببینمش و اونم منو ببینه از دور و اینا برگشتنی داخل ماشین بابام رفته بود سوپری وسیله بگیره بریم واسه خونه من به روسریم سوزن میزنم برای اینکه شل نشه روسریم زیر چادر رفتم روسریمو درست کنم همیشه سوزن داخل دهنم میزاشتم یه دفعه سوزن رفت. داخل دهنم گیر کرد بعدش داداشم بغلم نشسته بود گفت چیهه چیشده من در اون حال داشتم میگفتم خخخخ سرمو برده بودم پایین در بیاد بعد داداشم فکر میکرد ببخشیدا دماغم اومده میگفت چیه دماغت اومده دستمال بدم 🤣😶