میبینی ولی یه همچین صحنه هایی چقدر خاطره خوبن واسمون
منو همسرم کلی سوتی داشتیم توی مراسم خواستگاریمون
تو فرض کن من اومدم توی اتاق که بلند شم (رو زمین نشسته بودیم) پام خواب رفته بود وقتی بلند شدم انگار زیر پام خالی شد کله پا شدم همسرم اونقدر خنده بود از چشاش اشک میومد(اخرشممم گفت تو زن زندگی منو میخوندونی باید بگیرمت)