2777
2789
عنوان

مهمون سرزده 🙁

280 بازدید | 31 پست

از دیشب نخوابیدم خیلی خسته بودم بچه مو شیر دادم خوابوندم خودمم میخواستم بخوابم غذا به اندازه شوهرم داشتیم خیالم راحت بود یهو پدر شوهرم اومد

خونه شون با ما نیم ساعت فاصله داره هر سری پا میشه بی خبر میاد تا دو روز هم میمونه 😔  می‌دونم خونه پسرشه حق داره ولی به خدا خسته ام

املت بذار برو بگیر بخواب 

این که مهمون نی که عزیز من 

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خونه پسرشه،قدمش هم سر چشم پسرش! ولی اینکه سرزده میاد اصلا کار درستی نیست

آدم معذب میشه

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

املت بذارم مادرشوهرم تا سه سال بهم میگه

شمام جواب بده بگو‌

سرزده اومد منم غذا به اندازه خودمون داشتیم 

اصلا یه گوشت در و یه گوشت دروازه محل نده 

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️

مادر شوهرت هم حرف زد بگو یکم با پدر مهربانتر باش نخواهد دایم از دستت فرار کنه 

واقعا ماندم چرا ایشان باید بیاد همش خانه شما بمانه وقتی خونش نزدیکه 

عزیزم هر چیزی یک حدی داره 

این و حالی شوهرت بکن

کاربر قدیمی معتاد به نی نی سایت

عب نداره حرص نده خودتو

پدر بلندترین شعر عاشقانه برای یک دختر است💔🖤🥀الهی هیچ خونه ای بی پدر نباشه🖤چقدر دردناک است هنوز هم باور نمیکنم پدر مهربونم که رفتی💔وقتی یاد قربون صدقه هات میوفتم دلم آتیش میگیره 💔وقتی اولین و آخرین تماس تلفنی که داشتیم یادم میوفته چشام پر اشک میشه🖤آرزوت این بود که من خوشبخت شم،فدای دل مهربونت شم بابای فرشتمم😭پدر  پدر پدر.......😭😭😔برای شادی روح بابام صلوات،الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792