مادرم با فامیل بابام خوب نبود عمه م سه تا بچه داشت مستاجر بود شوهرش اینارو ول کرده بود بابام کمک مالی میکرد به عمه م خرج تحصیل بچه هاش میداد و مادرم سر این با بابام دعوا و جیغ داد میکرد درصورتیکه بابام از ما کم نمیذاشت وضعش خیلی خوب بود ولی اخرسر یه دعوایی مامانم راه انداخت و به عمه م گفت از شوهرم پول نگیرید و خلاصه بابام کمک میکرد ولی نه مثل قبل یواشکی میرفت خونه عمه م بعضی وقتا مامانم میفهمید جیغ داد راه مینداخت. . خلاصه مادرپدرم هردو مردن و من تنها شدم به هرکی اس ام اس میزنم جوابم نمیدن . اینم بگم مادرم زن دوم بابام بود زنه اولش با عمه م اینا خوبن رفت امد دارن ولی منو داخل خودشون راه نمیدن
عزیزم من الان دارم با لشگر غم می جنگم لطفا فردا بهم زنگ بزن
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.
اون زمان حتما خودشم اذیت میشده اون پولو میگرفته و مجبور بوده
شاید دیدنت باعث بشه یاد اون روزها و اون پولای با منت بیفته
من خیلی دلم براش سوخت
شاید دوستت داره ولی نمیخواد یاد خاطرات بیفته
خودت دوست پیدا کن برا خودت
❤️ اگر میخوای خودتو بشناسی به خوبی نگاه کن که عاشق چه کسانی هستی و از چه کسانی متنفری، هر ادمی کپی کوچکی از معشوقه هاش میشه ❤️.تمام زندگیم این بود = محبت حضرت علی (ع)❤️زندگی خوب رو سلمان داشت که همه چی رو رها کرد و رفت به دامن علی پناهنده شد، زندگی خوب رو "جُوون" داشت، برده ی سیاهی که احتمالا باورش نمیشد "امیری حسین و نعم الامیر" ی که با شوق فریاد زد تا ابد با اشک و سوز تکرار بشه، زندگی خوب رو "بشر بن حارث" داشت که گذر امام کاظم(ع) به دم خونه اش خورد و از مجلس رقص و شراب، به مقامات عالی رسید، زندگی خوب رو اون شاهزاده ی رومی داشت که به شیرینی عشقی که تو قلبش حس کرد، ناشناس بین برده ها و کنیز ها رفت و توی شرایط سخت زندگی کرد ....توی این دنیا زندگی خوب فقط برای کسایی بود که طالعشون به امامشون گره خورده بود ❤️یا مبدل السیئات بالحسنات... طالع من رو هم به امام زمانم گره بزن ❤️
چرا خوبی بابات رو به پات ننوشتن بس الان خوب بشین فکر کن لابد این بی معرفتی رو مادرت میدیده و عمت رو مشناخته عمت فقد با پوب برادرش میونه داشته نه یادگارش
حاضرم برم بدست پاشون بیوفتم تا منو داخل خودشون راه بدن از خودم تعریف نمبکنم ولی بخدا اخلاقم خوبه هرج ...
به خانواده پدرت کشیده حتما مهربونیت
بذار یکم بگذره خواستی دعوتشون کن
بعد کم کم اوکی میشن
منم یک مامان بزرگ دارم خاطرات بدش رو فراموش نمیکنه متاسفانه امیدوارم عمه ات اینجوری نباشه. بنظرم خودتم زیاد به ادما تکیه نکن. معلوم نیست حالا خیلی باهاشون قاطی بودی از تنهایی در می اومدی
❤️ اگر میخوای خودتو بشناسی به خوبی نگاه کن که عاشق چه کسانی هستی و از چه کسانی متنفری، هر ادمی کپی کوچکی از معشوقه هاش میشه ❤️.تمام زندگیم این بود = محبت حضرت علی (ع)❤️زندگی خوب رو سلمان داشت که همه چی رو رها کرد و رفت به دامن علی پناهنده شد، زندگی خوب رو "جُوون" داشت، برده ی سیاهی که احتمالا باورش نمیشد "امیری حسین و نعم الامیر" ی که با شوق فریاد زد تا ابد با اشک و سوز تکرار بشه، زندگی خوب رو "بشر بن حارث" داشت که گذر امام کاظم(ع) به دم خونه اش خورد و از مجلس رقص و شراب، به مقامات عالی رسید، زندگی خوب رو اون شاهزاده ی رومی داشت که به شیرینی عشقی که تو قلبش حس کرد، ناشناس بین برده ها و کنیز ها رفت و توی شرایط سخت زندگی کرد ....توی این دنیا زندگی خوب فقط برای کسایی بود که طالعشون به امامشون گره خورده بود ❤️یا مبدل السیئات بالحسنات... طالع من رو هم به امام زمانم گره بزن ❤️
اره از مادر جداییم از پدر یکی یه سری خواهر برادر دیگه هم دارم که از مادر یکی هستیم از پدر جدا شهر دیگه زندگی میکنن درواقع پدر و مادرم هردو دوبار ازدواج کردن