2777
2789
عنوان

من عجیبم

201 بازدید | 22 پست

سلام من خیلی عجیبم.‌راستش از بچگی درون‌گرا بودم. البته این و بعد ازدواجم بعضی دور و بری ها گفتن. خودم نمیدونستم‌. چون از همون بچگی دوست داشتم تنها باشم.اصلا با کسی حال نمیکنم. همین باعث شد خیلی خودکفا بار بیام و اصلا از کسی کمک نخوام. ولی به بقیه خیلی کمک میکردم.الان هم تک و تنها بودن بهم خوش میگذره. هر کی حتی یکبار برخورد داره با من متاسفانه جذب میشه و اظهار محبت میکنه. منظورم دوستهای خانم هستن. مثلا مهمونی جایی من و میبینن. بعدش تلفن میگیرن و تماس که بیایید منزل ما. ولی من اصلا دوست ندارم. هر سال چندین مورد اینجور پیش میاد. چکار کنم کسی از من خوشش نیاد و بذارن تو غار تنهایی خودم باشم.البته بگم ها من با اینکه دوست ندارم رفت و آمد کنم ولی تو برخورد با آدم هه خوش برخوردم. ولی هیچ وقت نتونستم حس درونم و بگم که دوستتون دارم ولی بذارید تنها باشم. 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

وای یا خدا ..بقران انگار ک منو تعریف کردی 

شوهرم همش میگه آدم فوق العاده عجیبی هستی ولی اینطوری عاشقتم 

منم دم ب دقیقه زنگ میزنن ک بیایید یا ییاییم درصورتی ک اصلا دوس ندارم رفت و اومد .فقط دوس دارم تنها باشم .چ مسافرت باشه چ هرجای دیگه فقط دوس دارم خودم و همسرم باشیم ..اصلا دوس ندارم کسی تنهاییمو خراب کنه

وای یا خدا ..بقران انگار ک منو تعریف کردی شوهرم همش میگه آدم فوق العاده عجیبی هستی ولی اینطوری عاشقت ...

شما هم مثل من از بچگی همینجور بودید؟؟من مثلا خونه یکی ۷ سال نرفتم خیلی انتظار داشتن برم. وقتی من و جایی دیدن کلی اعتراض کردن.‌من اعصابم نمیکشه توضیح بدم. خوب چی بگم. بگم‌من با هیچ‌کدومتون حال نمیکنم

شما هم مثل من از بچگی همینجور بودید؟؟من مثلا خونه یکی ۷ سال نرفتم خیلی انتظار داشتن برم. وقتی من و ج ...

وای بخدا باورم نمیشه انقد منی ..خداشاهده منم همه بهم میگم ..ولی فک نمیکنم شما دیگه اندازه من باشی..من عروسی هم ک باشم بخدا ی گوشه میمونم تا تموم شه ولی خب خودم لذت میبرم .اصصلا ب هیچ عنوان حوصله جاهای شلوغ یا مهمونی شلوغ رو ندارم .فک کنم شهرستان هن ک میرم من همش یواشکی ب همسرم میگم ک توروخدا برگردیم لطفا ..من خیلی دنبال درمان بودم همش فک میکردم مریضم بخدا

وای بخدا باورم نمیشه انقد منی ..خداشاهده منم همه بهم میگم ..ولی فک نمیکنم شما دیگه اندازه من باشی..م ...

بله من سعی میکنم عروسی هم‌نرم. دیگه درجه اول ها رو میرم. همونم آخرین‌میز یک گوشه باشم و دیده نشم. شهرستان هم خودم دوست ندارم برم. یا اگه برم زود برگردم.  حالا جالب تر شوهرم با همکارهای میرن سفر من خوشحال میشم تنهام. شوهرم میگه بگم فلانی بیاد پیشت تنها نباشی.‌میگم نه من راحت تر هستم. شما هم عجله نکن تو برگشت🤣🤣

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز