باید اعتراف کنم همه معلمام توو مدرسه از دست من حرص خوردن خیلی هم درسم خوب بود ولی خیلی بازیگوش وسر به هوا بودم جواب همشونم میدادم
یه بار به داداشم 25تا تک تومنی قرض دادم تا سالها بروش میاوردم
یبار واسه خواهر بزرگم خواستگار اومده بود من رفتم باهمشون احوالپرسی کردم مامانم کلی حرص خورد والا خواستگارشم دهنش وامونده بود انتطار اینهمه روشنفکری رو نداشتن
بچه ها بیاین یکم همراهی کنین
همیشه هم با پسرداییام بحث دارم این بابای شما اول دایی من بوده اونا هم همیشه حرص میخورن
من با اینکه بعد از زایمان اضافه وزن نداشتم توی شیردهی ۲ سه کیلو اضافه کردم شدم ۵۷ کیلو خلاصه این مادر شوهر من با اینکه خودش ۸۰ کیلو هست یبار به من برگشت گفت وااااااییییییی چقد باسنت بزرگ شده منم اینقد زورم گرفت گفتم اتفاقا شوهرم اینجوری بیشتر دوس داره دیگه دیوونه شد برگشت به شوهرم گفت ببین زنت چقد بیادبه شوهرمم بهش گفت خوب چرا بهش اینجوری میگی تا اینم جوابت بده و تینگونه بود که حسابی شوهر ومادر شوهرمو حرص دادم و خندیدم
