من یه پسر دوساله دارم دومی ناخواسته باردارم الان دوماهم کامله وارد ماه سه میشم همسرم که بدم میاد بگم همسرمه مجبورم میکنه به سقط 😭سونو رفتم صدای قلبش شنیدم اینقد که به این بچه حس دارم سر بچه اولم اینجور نبودم 💔 یه روستای دور افتاده زندگی میکنم امروز صبح ساعت ۸ من و بچم بیدار کرده سوار ماشین کرده ۷ ساعت مسیر تا شیراز رفتیم ۷ ساعت برگشتیم الان تازه راه به راه رسیدیم خونه میدونین چرا؟ منو برده از یه عطاری ۷۵۰تومن داروی سقط گرفته 😭تو تمام مسیر باهاش صحبت نکردم دو کلامی که حرف زدمم دعوام شد ،حالم ازش بهم میخوره تو ۷سال زندگی مشترک هیچوقت اندازه الان ازش متنفر نبودم ،هیچکسو ندارم باهاش دردودل کنم یا حداقل راهی جلو پام بزاره همش خودمو نفرین کردم خسته شدم ،میخوام خودمو بکشم دلم به حال پسرم کبابه😭😭😭😭