پدربزرگم بازنشسته ارتشه
تو سربازی عاشق یه دختری میشه به اسم کژال ، بعد سربازی میره خواستگاری بهش نمیدن کژالو
باز بعد چن سال که وضعیت مالیش بهتر میشه میره قبول میکنن ، بعد کلی سختی و صبوری
ولی میفهمن کژال سرطان داره تو اوج جوونی
تومور مغزی
فوت میکنه و پدربزرگم بعد سالها با مادربزرگم سلطنت ازدواج میکنه .. مادربزرگمم سر عمم تو بیمارستان فوت میکنه
دیگم ازدواج نکرد پدربزرگم