این دومین بار بود کبراشونشیر میبردم
اولش فک کردم فقط بچهای معلول هستن
ولی امروز یهپسر بود که کلاس دوم بود
هموناول ک رفتمگفتم سلااام خالهههه
بچهم انقدررر ذوق زده بود
اسممو پرسید گفتم اسمممهلاس
بعد بهش گفتم برام دعا کنی باشه؟گفت چشم
بعدش انقدررر گریه کردم انقدررر گریه کردم
ک نگو .
درحدی ک رفتم سرکار زشت شده بودم