من یه دوستی داشتم ، تاپیک های قبلم خیلی راجبش حرف زدم و زیاد دعوا میکردیم
چندماه پیش از هم دیگه جدا شدیم
و خب من خیلی داغون شدم ، چون واقعا دوستمو دوسش داشتم و بهش وابسته بودم
که حالا دوستای بهتر پیدا کردم و اینا
الان اسم دوست صمیمی که درحال حاضر دارم سارا هست
خیلی وقت نیست که باهم صمیمی شدیم ، اما خیلی مثل همیدگه هستیم و درکل دوستی خیلی قشنگی داریم
من و سارا خب با بقیه بچه ها هم دوستیم اما معمولی
بچه ها هنوز نمیدونن که من و سارا باهم صمیمی هستیم
این وسط ، یکی از دوستامون اسمش مهسا هست
مهسا این چندوقت به سارا خیلی وابسته شده ، خودش به سارا گفت
سارا هم تصمیم گرفته همون ارتباط دوستانه معمولی رو با مهسا نگه داره و به مهسا گفته ارتباطمون رو کم نمیکنم اما کاری میکنم که خودت از من دور بشی
اما خب من واقعا عذاب وجدان دارم...
میترسم به مهسا بگم که سارا با من صمیمی شده...
اما خب مهسا هم خیلی داره صدمه میبینه...
مهسا هم خیلی از وقت ها میاد با من دردودل میکنه
میشه بگین چیکار کنم؟؟🥲