گوشی م افتاد رو آهن تاب ریلکسی از پشت خورد شد گذاشتم زیر پتو شوهرم پاش رفت روش گریه کردم خودزنی کردم مه زدی گوشیمو شکوندی
فقط به امید این زنده ام که روزی درمان سی پی بیاد❤️ که منم نشستن و راه رفتنه پسره کوچولوم فرشته ی بی بالم و ببینم❤️ پسرم با تو، تو این جاده ها بدون امیدم میتونم زندگی کنم🫂
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بچه که بودم همین که اتو گذاشتم روی پیرهن بابام آب شد و رفت هوا، منم سریع فرار کردم ةلجیم اتو را برداشت اتو کنه گفتم مامان بیا آبجی لباس نو بابا را سوزونده😅😅😅 نو نو بود چون جنسش خیلی پلاستیک بود این جوری شد. بنده خدا بابام هیچی نگفت
وابیییییی من ولی ۱۶ سالم بود یکبار عجله داشتم تو دستشویی نوار بهداشتی رو انداختم چاه توالت گرفت چاه ...
😁😁😁
بیا ای دل بگوییم از بهاران🌱بهاران موسم گل فصل باران🌱فراگیرد جهان را شور و غوغا🌱تو گویی باده میجوشد ز مینا🌱بغرد ناگهان ابرسیاهی🌱ببارد بر بساط مرغ و ماهی🌱روانتر آبها درجویباران🌱دوان تر بادها در کوهساران🌱بهاران شاهکار روزگار است🌱کجا مثل بهاران شاهکار است🌱