دوس دارم برم سرکار اما فقط بخاطراینکه بهش اعتمادندارم نمیتونم برم. کارش جوریه ک گردشیه یه روزایی روزاخونس شبا سرکاره. همین باعث شده خونه نشین شم. باخاهرم رابطمو قط کردم . خاهرمم بهم خیانت کرد. شوهرهرزم بهش نزدیک شد و اون بهش اجازه داد بااینکه گفته بودم شوهرم چقدرهرزه. وخبرداش. ازفامیل بریدم چون هرجا باهش میرفتم چشم خانمارو درمیاورد. یه پیاده روی و خرید نمیتونم باهش برم ازبس چشم چرونه. ایکاش سنم بالانبود ایکاش زندگی دومم نبود. فقط میتونم بگم خداروشکر بچه ای ندارم.