2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

آخریش چهارشنبه بود بعد از یه مدت طولانی که اصلا اونقدر خوشحال نشده بودم

اوایل مهر راجع به انتخاب رشته دانشگاه از دبیرمون پرسیدم بعد گفت اطلاعاتی ندارم اگه چیزی پیدا کردم میفرستم برات

چهارشنبه بعد از تقریبا سه ماه تمام دیدم یه پیام برام فرستاده راجع به اون رشته

راستش خییییلی ذوق کردم که یادش مونده بود. تا حالا انقدرر زیاد برای کسی اهمیت نداشتم:)🥹🫠

به قولِ آنا آخماتووا:عاقبت‌ همه ی ما،زیر این خاک آرام خواهیم گرفت. ما که روی آن دمی به یکدیگر‌مجال آرامش ندادیم :)🩶" نام کاربری من(ویارا) از یک واژه در زبان لری گرفته شده به معنای "به یاد مانده" 🌱

نهمم تموم شده بود و می خواستم برم دبیرستان. من اون سال هدفم بود که مدرسه‌ی نمونه دولتی قبول بشم.‌ زیاد درس خون نبودم ولی قید تفریحاتم رو بابتش زده بودم.

 از سالن امتحان که برگشته بودم خیلی هم حالم بد بود هم حس آزادی داشتم.‌ ریاضی رو وقت کم اورده بودم و فقط ۴ تا زده بودم ولی اون ۴ تارو مطمئن بودم درست زدم.

بابام می گفت ریاضی ۴ تا زدی فقط؟؟ عمراً اگر قبول بشی.

خودمم باورم شده بود و زیاد دیگه اشتیاق نداشتم.

دو ماه برای نتایج صبر کردم و قشنگ یادمه یکی از شبای تابستون ساعت یک شب با خودم گفتم خب امشب یک ساعت تو گوشی باشم و برم بخوابم. همون ساعت ها بود که نتایج اومد و می خواستم برم سایت رو چک کنم. از استرس دست و پامو گم کرده بودم.

وقتی رفتم تو سایت و رنگ سبز پذیرش رو دیدم باورم نمیشد.

نیم ساعت قشنگ تو شوک بودم و به در و دیوار خیره شده بودم با یه لبخند پیروزی که تو آینه بهم نگاه می کرد.

اینقدر باورم شده بود که قبول نمیشم فکر می کردم اشتباهی شده‌. رفتم مامانم که خیلی پیگیر نتایج بود رو بیدار کردم گفتم مامان ببین این واقعیه؟؟؟ به نظر من که اشتباهه.

هیچوقت ذوق اون شب مامان رو یادم نمیره که تا ۴ صبح از خوشحالی نه خودش خوابید نه گذاشت من بخوابم.

آره زیاد موفقیت بزرگی نبود ولی برای کسی که تلاشش رو می کنه و از خوشیاش بابتش میزنه خیلیه.

الانم تو شرایط مشابهم و سال دیگه کنکور دارم.

امیدوارم بازم بتونم اون شوک قشنگ و هیجان انگیز قبولی رو تجربه کنم ولی این دفعه قطعا خیلی هیجانش بیشتره.

 کاش میدونستم آخرین‌ غروبه، شهرمون جنگه خیابونا شلوغه، دستت تو دستم می دویدیم تو کوچه که ازم گرفتنت با یه گلوله...🕊🩶 برای شادی روح خواهران و برادرانم به آسمان با چشمان گریان می خندم. پاینده باد ایرانِ کورش؛ ایرانِ فَریان ✨️

نهمم تموم شده بود و می خواستم برم دبیرستان. من اون سال هدفم بود که مدرسه‌ی نمونه دولتی قبول بشم.‌ زی ...

جسارتا چ رشته ای قبول شدی؟منم دقیقا حس تورو تجربه کردم ولی تو لاقل از تفریحاتت زدی من هم تفریح کردم و هم استرس کشیدم فقط ب ریاضی علاقه داشتم و سر اینکه با یکی از اقواممون مقایسم میکردن دلم نمیخواست تیزهوشان یا نمونه قبول شم ک باهاش تو ی مدرسه بیوفتم چون خیلی خانوادش خرجش کرده بودن و قبولش حتمی بود  واسه همین سهلنگاری کردم و وقتی ب خودم اومدم تقریبا دیر شده بود ولی باز تونستم و قبول شدم:)

جسارتا چ رشته ای قبول شدی؟منم دقیقا حس تورو تجربه کردم ولی تو لاقل از تفریحاتت زدی من هم تفریح کردم ...

علوم تجربی قبول شدم خودمم همینو می خواستم

 کاش میدونستم آخرین‌ غروبه، شهرمون جنگه خیابونا شلوغه، دستت تو دستم می دویدیم تو کوچه که ازم گرفتنت با یه گلوله...🕊🩶 برای شادی روح خواهران و برادرانم به آسمان با چشمان گریان می خندم. پاینده باد ایرانِ کورش؛ ایرانِ فَریان ✨️

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792