عزیزم تو تاپیک پس انداز حرفاتون رو خوندم...
واقعا یعنی چی انقد به جاری تو رو دادید
اون جمع میکنه برای خودش طلا و سرمایه میخوره
شما دست همسرتون باز گذاشتی که بریز و بپاش کنه...
میدونی اگه از همین الان بخای یکم حسابگر باشی و مثلا سیب زمینی یا پیاز یا فلفل ندادی دو سه بار...هر چی خوبی کردی همه شون فراموش میشه...متهم میشی به خسیسی...
خیلی ببخشید حرفام جالب نیست برای همین اونجا ننوشتم
من جای مادرتم...
مگه تو کلفت و مسول خرید اونی که تو دستت میبینه و شب میاد سراغش...
مگه خونه شما سوپریه..
حساب مادر شوهرتون جداست چون خیرشون به شما رسیده و ساکن واحد اونا هستید...البته اونم به اندازه...
چرا باید برای بقیه گوشی و لب تاب بخره به طلای شما که میرسه زورش بیاد...من جای شما باشم بدل میگیرم میندازم و و به همسرم میگم دلم طلا میخاد ولی بریز و بپاش شما نمیزاره...یعنی چی جاریتون مگه منو غذایی ش رو با وسایل خونه شما میپزه...واقعا خجالت اوره چقدر سواری دادید بهشون...یکی دو بار که رفتید خرید بهش بگید اگه وسیله لازم داره با هم برید
ببینید چی میگن...
یا روزانه خرید کنید و بگید تموم شد
یا چند روز خرید نرید ازشون چیز بخایید...
مگه قبل عید آدم به فکر مهمون عید نیست که اجیلش رو از خونه شما ببره...
باور کن اگه خودت و همسرت یه بار برخلاف خواسته اونا عمل کنید میفهمید که چقدر سو استفاده گر و منفعت طلب بودن...
خوب اینهمه جان فشانی آیا برگشتی هم داشته یا یکطرفه س همه ش...اینکه بگیم گدا گشنه نیستیم بذار ببرن اصلا صحیح نیست...بخشش جا و مکان خودشو داره و حد و اندازه خودش...
هیچ کس دوست ندارد احمق فرض بشه و مورد سواستفاده قرار بگیره...
اینکه سبد میوه رو بذاری پارکینگ بقیه هم استفاده کنن خوب آیا یه بارم اونا این کارو کردن...
والا من خودم تا دلت بخواد برای خانواده م خرج کردم...کارمندم و واقعا تا اونجایی که تونستم به خانواده و خواهر برادرام کمک کردم...ولی دقیقا همونجا که به حماقت هام پی بردم طلبکار شدن...
یه عمر میتونستم به فکر خودم هم باشم...
یا همسرم...مادر شوهرم هر چی تونسته ازش کنده...ولی بعد فوت پدر شوهرم همه تلاشش رو میکرد برای دو تا پسر دیگه ش که خودشون رو زدن به موش مردگی مال و اموال جمع کنه...هنوزم بعد ده سال رابطه شون تیره س چون مادرشوهرم میخاست با جعل اسناد اموال ناچیز پدر شوهرم رو به اسم برادر شوهرم کنه...
میخام بگم همسرت دلش بزرگه ولی سواستفاده هم حدی داره...
شما ازش نخواستی که چاله چوله داشته باشه و دست و بالش خالی باشه...به جاش جاریت هی چاله کنده و برادر شوهرت به راحتی با شو میندازه گردن همسرت...
سعی کن با دلیل و مثال همسرت رو متوجه کنی که حاتم طاعی نیستن...و رسیدگی به امورات شما و این ه بچه هاتون اولویت ایشون هست...