2777
2789
کمکی خودت و اون باهم کار می‌کنید درسته اینطور پیش هم هستید نمیشه

میدونی اگه من هزاری ام بیشتر کار کنم باز در نهایت میگن کمکی اورده و زندگیش اینجوری شده کلا دو تا پست اخرمو بخون ادم سمی اطرافم خیلی زیاده که برای هر چیزی داستان درست میکنن

فکر کن وقتی که بارداری پرخطر داشتم و استراحت مطلق بودم همسرم راضی نشد کسی بیاد کمکم حتی به خواهرمم گفتم تو بیا نیومد 

 خود همسرمم کمک نکرد و نزدیک عید بود و سال نو بخدا با گریه خونه رو داشتم جمع میکردم

چه فامیلایی داری .جای اینکه پشتت باشن از این حرفا میزنن . خوبه همسرت نمیگه دعوت نکن و از این حرفا .

اتفاقا سری اخر میگفت خدایی چطور روشون میشه تو دعوت میکنی قبول کنن چرا اونا دعوتت نمیکنن

عموهام منو خیلی دوست دارن و احساس راحتی میکنن اما بنده خدا ها شاید نمیتونن از زنشون بخوان که منو دعوت کنه

منم برام مهم نیست

اما هر بار پدرمو ببینن میگنن کی میرید خونه ی ارزو ماها ام بیاییم 

والا انقدر با ذوق میگن که من هر سری میگم سام تشریف بیارید😂

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

اتفاقا سری اخر میگفت خدایی چطور روشون میشه تو دعوت میکنی قبول کنن چرا اونا دعوتت نمیکننعموهام منو خی ...

خیلی عجیب انقد دوست دارن یبار هم برا مناسبتی دعوت کنن. احتمالا دستپختت خوبه خیلی دوست دارن بیان خونتون .

دفعه بعدی هم تو با ذوق بگو میام خونتون ببین عکس العملشون چیه 

خیلی عجیب انقد دوست دارن یبار هم برا مناسبتی دعوت کنن. احتمالا دستپختت خوبه خیلی دوست دارن بیان خونت ...

یه زن عمو دارم به جرات میتونم بگم تو این ۱۲سال که ازدواج کردم دوبار رفتم خونشون بذای شام و بقیه موقع ها عید دیدنی و عیادت رفتم اون دوبارم یه بار خودمو که تازه عروس بودم پاگشا کرده و یه بارم خواهرم و که ازدواج کرده بود 

حالا جالب اینجاست فردای روز مادر میخواستم برم خونه ی مادرم 

مامانم میگه رفتم خرید زن عموت منو دید تا گفت چرا خرید میکنی گفتم ارزو میخواد بیاد گفته بوده پس ما ام میاییم😂😂😂

پاشدن اومدن شام خونه‌ی مادرم 

کلا این زن عموم خیلی انگار با من حال میکنه کلا ادم مودی هست اما یادم نمیاد با من مشکلی داشته باشه🥴

عموهامم کلا انگار خونمون ارامش میگیرن چپ و راست خودشون خودشون دعوت میکنن

مثلا میگن عید شام میاییم خونتون

یه زن عمو دارم به جرات میتونم بگم تو این ۱۲سال که ازدواج کردم دوبار رفتم خونشون بذای شام و بقیه موقع ...

خداروشکر باز رابطه اتون خوب باشه .همسرت ناراحت نشه خوبه . رفت و امد قشنگ میشه و من دوس دارم .

من دوست دارم میرم خونه مادرم شام کسی اونجا نباشه ولی خب بعضی وقتا پیش میاد هستن .

خداروشکر باز رابطه اتون خوب باشه .همسرت ناراحت نشه خوبه . رفت و امد قشنگ میشه و من دوس دارم .من دوست ...

همسرم اگه کلی اخلاق بد داشته باشه برای مهمون خسیس نیست خداروشکر 

من گاها خسیس خطابش میکنم چون زورش میاد مال خونه خرید کنه و اصلا سال به سال خودش میوه و گوشت و ...نمیخره اما اگه کارتش دستم باشه یا پول تو کارت من باشه بخرم چیزی نمیگه

اگه مهمون بیاد جو گیر میشه و مثلا امسال عید ماه رمضون بود گیر داده بود برم اب میوه طبیعی بخرم برای افطار گفتم خدایی تو ماه رمضون چند بار اب میوه طبیعی میل کردی؟

کلا نوشابه نمیخوره و نمیذاره برای مهمونم بخریم میکفت جاش اب میوه طبیعی میخرم😂

گفتم نمیخواد بری گم و گور بشی چون بره دیگه برگشتش با خداست 

و اینکه گفتم برنجم خراب شده بیست پیمانه بود گفت عیبی نداره بذار کنار تا کسی متوجه نشده بازم درست کن🤣🤣🤣🤣

برنجمم خراب نشده بود من خل شده بودم 

بعد شروع کردم باز برنج پختم نوش جونشون هم اون بیست پیمانه قبلی مهمونا خوردن هم اونی که بعدا پخته بودم😅😅😅😅

با اینکه افطار هم خورده بودن و عید بود اجیل و میوه و همه چیزم خورده بودن

کلا فامیلامون خونمون زیاد دوست دارن با این تفاوت که تا حالا تو ۱۲سال خاله هامو دعوت نکردم🥴🥴🥴🥴

اونا ماشالله نیومده زیاد حاشیه درست میکنن

خداروشکر باز رابطه اتون خوب باشه .همسرت ناراحت نشه خوبه . رفت و امد قشنگ میشه و من دوس دارم .من دوست ...

حالا سال اول عروسیم هر بار که عید و مناسبت میشد مامانم اینا کادو میاوردن و شام میومدن منم کلا اولین نوه ی متاهل بودم هر بار که عموهام میشنیدن پامیشدن میومدن خونمون شام😂😂😂😂

الانم همون جوره کافیه بابام بگه میریم خونه ی آرزو سریع میان 

یا مثلا زنگ بزنن به بابام و بابام بگه ما خونه ی آرزو هستیم بازم پامیشن میان شده برای شب نشینی

اما خیلی برای خودمو همسرم سواله که چرا دعوت نمیکنن؟!🥴🥴🥴🥴

همسرم اگه کلی اخلاق بد داشته باشه برای مهمون خسیس نیست خداروشکر من گاها خسیس خطابش میکنم چون زورش می ...

منم شوهرم تو چیزی خسیس نیس .ولی مهمون ک بگی دعوت کنم همش میگه هزینه ها بالاس و فلان ن ولی اگه سر زده بیاد سنگ تموم میزاره .منم از این اخلاقش بدم میاد 😕😩

ماشالله بهشون .باز خوبه پختی وگرنه برنجت کم می اومد 😂😂

دیگه مطمن شدم ک دسپختت عالی ک دوس دارن بیان . بعد گشاده رویی و مهموان نوازی خیلی تاثیرگذار رو اینکه مهمون حس راحتی داشته باشه یا نه .مطمنن همسرت و خودت باهاشون خوب رفتار میکنید ک زیاد میان میرن 

منم شوهرم تو چیزی خسیس نیس .ولی مهمون ک بگی دعوت کنم همش میگه هزینه ها بالاس و فلان ن ولی اگه سر زده ...

قربونت برم نظر لطفتته نسبت به من عزیزم 

خدا سلامتت کنه و همیشه شاد و سلامت و خندون باشی👩‍❤️‍👩

عزیزم تو تاپیک پس انداز حرفاتون رو خوندم...

واقعا یعنی چی انقد به جاری تو رو دادید

اون جمع می‌کنه برای خودش طلا و سرمایه میخوره

شما دست همسرتون باز گذاشتی که بریز و بپاش کنه...


میدونی اگه از همین الان بخای یکم حسابگر باشی و مثلا سیب زمینی یا پیاز یا فلفل ندادی دو سه بار...هر چی خوبی کردی همه شون فراموش میشه...متهم میشی به خسیسی...

خیلی ببخشید حرفام جالب نیست برای همین اونجا ننوشتم

من جای مادرتم...

مگه تو کلفت و مسول خرید اونی که تو دستت میبینه و شب میاد سراغش...

مگه خونه شما سوپریه..


حساب مادر شوهرتون جداست چون خیرشون به شما رسیده و ساکن واحد اونا هستید...البته اونم به اندازه...

چرا باید برای بقیه گوشی و لب تاب بخره به طلای شما که میرسه زورش بیاد...من جای شما باشم بدل میگیرم میندازم و و به همسرم میگم دلم طلا میخاد ولی بریز و بپاش شما نمیزاره...یعنی چی جاریتون مگه منو غذایی ش رو با وسایل خونه شما میپزه...واقعا خجالت اوره چقدر سواری دادید بهشون...یکی دو بار که رفتید خرید بهش بگید اگه وسیله لازم داره با هم برید

ببینید چی میگن...

یا روزانه خرید کنید و بگید تموم شد

یا چند روز خرید نرید ازشون چیز بخایید...

مگه قبل عید آدم به فکر مهمون عید نیست که اجیلش رو از خونه شما ببره...

باور کن اگه خودت و همسرت یه بار برخلاف خواسته اونا عمل کنید میفهمید که چقدر سو استفاده گر و منفعت طلب بودن...

خوب اینهمه جان فشانی آیا برگشتی هم داشته یا یکطرفه س همه ش...اینکه بگیم گدا گشنه نیستیم بذار ببرن اصلا صحیح نیست...بخشش جا و مکان خودشو داره و حد و اندازه خودش... 

هیچ کس دوست ندارد احمق فرض بشه و مورد سواستفاده قرار بگیره...

اینکه سبد میوه رو بذاری پارکینگ بقیه هم استفاده کنن خوب آیا یه بارم اونا این کارو کردن...

والا من خودم تا دلت بخواد برای خانواده م خرج کردم...کارمندم و واقعا تا اونجایی که تونستم به خانواده و خواهر برادرام کمک کردم...ولی دقیقا همونجا که به حماقت هام پی بردم طلبکار شدن...

یه عمر می‌تونستم به فکر خودم هم باشم...

یا همسرم...مادر شوهرم هر چی تونسته ازش کنده...ولی بعد فوت پدر شوهرم همه تلاشش رو میکرد برای دو تا پسر دیگه ش که خودشون رو زدن به موش مردگی مال و اموال جمع کنه...هنوزم بعد ده سال رابطه شون تیره س چون مادرشوهرم میخاست با جعل اسناد اموال ناچیز پدر شوهرم رو به اسم برادر شوهرم کنه...


میخام بگم همسرت دلش بزرگه ولی سواستفاده هم حدی داره...

شما ازش نخواستی که چاله چوله داشته باشه و دست و بالش خالی باشه...به جاش جاریت هی چاله کنده و برادر شوهرت به راحتی با شو میندازه گردن همسرت...


سعی کن با دلیل و مثال همسرت رو متوجه کنی که حاتم طاعی نیستن...و رسیدگی به امورات شما و این ه بچه هاتون اولویت ایشون هست...


عزیزم تو تاپیک پس انداز حرفاتون رو خوندم...واقعا یعنی چی انقد به جاری تو رو دادیداون جمع می‌کنه برای ...

خیلی ممنونم که خواهرانه برام نوشتید عزیزم 

دقیقا همین اشتباه های منو پدر و مادرم مرتکب شدن انقدر بی حد و اندازه برای بقیه خوب بودن که حد نداشت اما وقتی که یکم بخاطر یه سری شرایط نتونستن به بقیه خدمات بدن بقیه قشنگ ازشون رو برگردوندن و به قول شما ازشون طلبکار شدن و شدن ادم بده ی قصه 

عزبزم من انقدر دلم پره که حد نداره 

بخدا با مشاور هم صحبت کردم 

اما مشاور راه حلی نداشت بخوام ریز به ریز براتون بگم یه کتاب میشه منو جاریم اوایل ازدواجم طلاهامونو فروختیم تا سرمایه اولیه بشه برای کار اما برادرشوهرم معرفت داشت یا جاریم سیاست داشت بجای مثلا سرویسی که فروخته بود چند تا سرویس گرفت بجای یه دستبند چند تا دستبند گرفت اما همسر من هیچ وقت طلاهامو پس نداد اگرم میخواستم متهمم میکرد که مگه چیکار کردی 

خلاصه بگم دقیقا دهمین سالگردمون همسرم منو اولین بار برد برام هدیه بخره 

همش میگفتم خدایا افتاب از کجا در اومده 

پیشش چیزی نگفتم تو دلم میگفتم تا اینکه رفتیم بازار منو برد ساعت فروشی 

برام یه ساعت خرید چون هیچ وقت نه کادوی سالگرد خریده نه تولد نه روز زن واقعا متعجب بودم

ساعت خرید منم خیلی خودمو خوشحال نشون دادم تا اینکه بعد ساعت فروشی رفتیم طلا فروشی خرید ساعت همش نقشه ی همسرم بود 

که برات ساعت خریدم حالا برای برادرزادم که تو راهه میخوام طلا بخرم 

هر حرف و اعتراضی ام میکردم میشد جنگ جهانی

جاریم ماه هفتم و هشتم بود یعنی هنوز یکی  دوماه مونده بود به دنیا بیاد بچش

خلاصه فکر میکنید چیا خرید؟

اولش یه النگو گرفت بعد گوشواره خرید بعد پلاک و زنجیر ون یکاد خرید 

خدا شاهده چهار تیکه طلا خرید و انقدر دنبال انگشتر گشت اما پیدا نکرد 

اورد خونه مادرش و خواهراش تعجب کرده بودن گفتن پس تیکه تیکه بده مثلا الان فقط النگو بدید پاگشاش گوشواره رو بدید و عیدیش پلاک زنجیر 

اما همسرم گفت نه همشو یه جا دوست دارم بدم

خلاصه موقع به دنیا اومدن خواهرزادش چون پسر بود قرار شد ربع سکه بدن 

اما جون که جمعه بود و برادرشوهرم قرار بود دو تا بخره یکی از طرف ما یکی از طرف خودش دیده بود طلا فروشی ها جمعه نیستن گفتن اول نفری ۱۵بدیدم دقیقا شهریور پارسال

اما در ‌نهایت چون همه طلا و سکه میدادن منم یه سال قبل تر چند تا سکه برای بچم اورده بودن گفتن که تو از سکه های بچت بده بجاش فردا ما برمیگردونیم من احمقم دادم الان دو سه ماه دیگه یه سال میشه که سکه هام رفتن که رفتن هیچ خبری از پس دادن سکه هامم نیست باز تا حرفی میزنم متهم میشم که گدا صفت هستم

خیلی ممنونم که خواهرانه برام نوشتید عزیزم دقیقا همین اشتباه های منو پدر و مادرم مرتکب شدن انقدر بی ح ...

والا من که یه روزم نمیتونم تحمل کنم

این جاری سیاس رو

من تو زندگیم مشکل زیاد داشتم یادمه یه بار که رفتم پیش مشاور بهم گفت شخصیتت خیلی سازگاره...من خیلی خوشحال شدم اون وقتها...

ولی الان میبینم چقدر فرسوده شدم...

کاش سازگار نبودم...


ساعت و پرت میکردی سمتش 

یا همون طلا فروشی قهر میکردی 

چه خبره مگه

شاهزاده دنیا اومده...

چرا سکه هاتو دادی...

از زمین به اسمون میباره؟برعکس شده دیگه


والا من جای تو باشم از همین فردا به جای خودخوری هر روز یه قدم برمیدارم...

هر چی هم میتونی برای خودت جمع کن طلا مخفی بخر...

دهنت رو باز کنی همسرت طرف خانواده و برادرش رو خواهد گرفت...ولی تو زرنگ باش

طلا بخواه تو مناسبتها...قسطی وسیله بردار...پول اضافه بگی...ولی زبونت نرم باشه همسرت زبونش بسته بشه...


ولی لطفا کلفت و مسول خرید مایحتاج جاریت نباش

خجالت رو بذار کنار یه روز برو بگو پیاز ندارم داری ...

یه رو سیب زمینی یه روز نمک

یه روز یه چیز دیگه...

ببین عکس العملش رو...گاهی هم که میگه ندارم بگو ببخشید دیگه منم گوشامو کوتاه کردم دیگه...

با عرض معذرت از شما البته...


والا چی بگم خیلی پر روش کردید...

اول همسرتون بعد سازگاری شما


منم عین شما بودم

چون پدر و مادرم عین پدر و مادر شما بودن ولی وقتی پیر شدن همه کشیدن کنار...

منم دیر به خودم اومدم...ولی برداشتن یه قدم یا یه کار عملی بهتر از خودخوریه...


مامانم مرتب ترینه 

همیشه همه چیز سرجایش خودش 

حتی شارژر گوشی هم جای خودش رو داره 

همیشه سینک خالی از ظرف 


زنداییم و زن عمو شوهرم شلخته ترین 

مثلاً زیر مبل لیوانی که آب خوردن هست 

روی مبل قرص و شال افتاده و ...


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792