من قبلنا خیلی کارا میکردم برای استحکام روابطم با خدا
قران و دعا و نمازای مستحبی و ...
الان با وجود دو تابچه کوچیک خیلی سخت شده برام
.
.
.
ولی باید اعتراف کنم بهانه هم میارم
چون مثلا الان میتونم برم نماز بخونم ولی نشستم اینجا به مطلب گذاشتن
...
اون چیزی که باعث میشه اینجا باشیم چیه بچه ها.؟
خودم فکر میکنم هممون یه خلا بزرگ داریم که اینجا با حرف زدنو الکی وقت گذروندن و الکی خندیدن یا حتی الکی دعوا کردن سعی داریم پرش کنیم
اما نمیشه مگه نه!
من خیلی دور شدم خیلی خیلی خیلیییییی
قبلا همش قرآن میخوندم
یه مدت کلا یه صلواتم نمیفرستادم
ولی دوباره تصمیم گرفتم نماز بخونم
مرتب نمیخونم ولی دارم سعیمو میکنم
نماز شبم میخونم
مثلا امشب خیلی قرآن خوندم دعا کردم و نماز شب خوندم
کاش خدا بپذیره منو
انشاءالله همه حاجت روا بشید
من حس میکنم یه موقعایی خیلی به خدا نزدیکم
انگار بغلشم
باهاش حرف میزنم دعوا میکنم گریه میکنم ناز میکنم ناز میکشم
راستش ولی بی معرفتم
نه نماز میخونم نه دعا میخونم نه استغفار میکنم هیچی
فقط زبونی باهاش هم کلامم همیشه
اره منم قبلا توکل کردنم خیلییی بهتر بود
اما متاسفانه یه مدته حس میکنم خدا منو نمیبینه و حرفام رو نمیشنوه
ای کاش این حس ازم دور میشد
ببین ی عبادت همیشگی و راحت مثل خوندن نماز واجب و تلاوت روزانه چند آیه قرآن بهتره تا اینکه ی مدت با عبادت زیاد خودتو خسته کنی و یهو رها کنی ماها ظرفیت عبادت سنگین نداریم
نمیددنم
من خیلی سعی کردم اما نمیشه
میدونی مثلا موقع نماز هست اما حوصله وضو گرفتن و نماز خوندنو ندارم
یه شهیدی بود تو وصیت نامش نوشته برای خدا نوشته بود هر وقت که من میرم سمت نماز شب این تویی که صدام زدی باهات حرف بزنم خدا صدات کرده بود امشب الهی ارزوهای کوچیک و بزرگت براورده بخیر بشن
قبول باشه ازت دوست عزیز
خیلی حس خوبیه باخدا انقدر خودمونی باشه ادم
من خیلی وقتا گریه میکردم قبلنا
بعد دوست داشتم موقع گریه کردن یکی بیاد بغلم کنه بگه گریه نکن ولی کسی اینکارو نمیکرد
یه بنده خدایی گفت از ادمی که خودش پر از نقصه چرا انتظار داری باهات مث یه موجود کامل برخورد کنه
دیدم راست میگه
اخیرا نمازمو که میخونم تو یه جای خلوت و تاریک که حس کنم فقط من هستمو خدا بعد نماز حس میکنم الان خدا و امام زمان دارن فقط منو می بینن انگار با نماز جلب توجه کردم براشون
بعد جات خالی میشینم یه دل سیر گریه میکنم پیش کسایی که از ته دلم خبر دارن مث بقیه ادما نیستن که خودشون نیاز داشته باشن یکی ببیندشون
بعد چند بار که این اتفاق افتاد و من دیگه نیازی به بغل کسی نداشتم و با خلوت خودم خو گرفته بودم یکی تو واقعیت پیدا شد که بغلم کنه و جالب اینجا بود که من دیگه نیاز نداشتم .به محض اینکه رهاش کردم برام اتفاق افتاد
ندیدن و نشنیدن که خب نقصه
نقصم که در خدا راه نداره
زنگار دلامون رو باید پاک کنیم
خودم هروقت کارم راه نمیفته میگم گناهام دست و پای دعاهامو بستن 😞
نمیذارن بره بالا دعاهام
انقدر باید استغفار کنیم تاراه باز بشه
راستش من فهمیدم که همه بالاخره دلتو یه روز میشکنن و فقط خدا میمونه
فهمیدم که هرچی اون بخواد قشنگه به زور چیزیو ازش نخوام
هرچیم ازم گرفت دست خوش خودش
بهش اعتماد کامل دارم خیلی وقتام حکمت خیلی کاراشو میفهمم
از یه بنده خدایی که ادم بزرگی بود میشنیدم هروقت گره به کارت افتاد گره از کار یه بنده ی خدا باز کن
باشما موافقم که یه روتین سبک داشته باشیم خیلی خوبه
اما انگار ادم دوست داره یه کار خارق العاده انجام بده یه وقتایی که بهش بچسبه
هرکی یه جوره اون بنده خدا گره از کار خلق باز میکرد خدا شرایطی براش پیش میاورد که حال عبادت رو با اعماق وجودش حس کنه
دلم ازون حالای باحال میخواد
دقیقا
اوهوم واقعا ...
من اینستا و تلگرام ندارم خیلی اخبار رو دنبال نمیکنم
یه روز اتفاقی توی ایتا یه کلیپ دیدم از جوونی که توی لبنان براثر ترکیدن پیجر دوتاچشماشو از دست داده بود
و داشت بخدا میگفت اگر تو اینجوری راضی هستی منم راضیم تو دوست داری منو به این شکل ببینی منم هرجور تو دوست داری دوست دارم
ینی من فقط ازین همه راضی بودنو صبور بودن برای رضای خدا هنوز متحیرم
خدا به ما یه نگاه عمیق بده ظرفیتامونو ببریم بالا فقط خدارو ببینیم ان شاالله
