۳ ساله که مشغول به کار شدم.با مشکلات زیاد صبح و بعد از ظهر با بچه کلاس اولی میرم سر کار.کار خونه کلا با خودمه و اصصصصلا همسرم کمکم نمیکنه. تو شهر غربت بدون کمک دست تنها. کارت حقوقم هم دست آقاست. اون موقع با داشتن لیسانس یه رشته خوب آقا زورش میاد بره واسه کسی کار کنه با ماشین کار میکنه که اونم همش میره به خرج خودش. الان ۳ ساله من شدم نان آور خونه. خدا شاهده تا لنگ ظهر خوابه. اونوقت من باید که صبح بیدار شم برم سر کار😭
هر شبم ازم میخواد با هم باشیم . نمیدونم زمرد رو یادتونه یا نه ولی بعضی وقتا احساس میکنم اوضاعم از اونم وخیم تره.😣
بخدا کلافه ام. میبینم زنهایی که نشستن تو خونه پا رو پا انداختن و به خودشون میرسن خیلی خوشبخت ترن. قدرشونو بیشتر میدونن.
تو رو خدا بگین من باید چکار کنم. کاری که بخاطرش کلی زحمت کشیدم ول کنم. که اصلا دلم رضایت نمیده.
چطور میتونم وادارش کنم بره سر یه کار درست حسابی. دلم گرفته بخدا.۳ ماه دیگه عیده منم ۱۰ ساله یه هل پوک تو خونم اضافه نکردم.